کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتصار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعتصار
/'e'tesār/
معنی
۱. فشردن.
۲. فشردن انگور یا جامه که آب آن گرفته شود.
۳. بیرون آوردن مال از دست کسی بهعنوان غرامت یا به جهت دیگر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعتصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'tesār ۱. فشردن.۲. فشردن انگور یا جامه که آب آن گرفته شود.۳. بیرون آوردن مال از دست کسی بهعنوان غرامت یا به جهت دیگر.
-
اعتصار
لغتنامه دهخدا
اعتصار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون کشیدن شیره ٔ انگور و امثال آن . (از اقرب الموارد). فشاردن انگور و جز آن بذات خود یا فشارده شدن برای او. (منتهی الارب ) (آنندراج ). فشرده شدن انگور و جز آن بخودی خود و یا فشار دادن کسی مر او را. (ناظم الاطباء). انگور ا...
-
واژههای همآوا
-
ائتثار
لغتنامه دهخدا
ائتثار. [ اِءْ ت ِ ] (ع مص ) رجوع به ایتثار شود.
-
اعتسار
لغتنامه دهخدا
اعتسار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بر اشتر رام ناشده برنشستن . (منتهی الارب ). بر شتر رام ناشده برنشستن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شتر رام نشده را گرفتن آنگاه مهار کردن و سوار شدن . (از اقرب الموارد). یقال :اعتسر الناقة؛ ای اخذها فخطمها و رکبها. (منتهی الا...
-
جستوجو در متن
-
معتصر
لغتنامه دهخدا
معتصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) قضای حاجت کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتصار شود. || آن که او را بول و غایط تنگ گرفته باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
معتصر
لغتنامه دهخدا
معتصر. [ م ُ ت َ ص َ ] (ع ص ) افسرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتصار شود. || (اِ) پیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عمر و بقا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عمر و زندگانی . (...
-
پناه گرفتن
لغتنامه دهخدا
پناه گرفتن . [ پ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) التجاء. (منتهی الارب ). لَجاء. (دهار). ملجاء. (صراح اللغة). عوذ. عیاذ. معاذ. معاذة. لوذ. لیاذ (تاج المصادر). تعوّذ. استعاذه . عصر. اعتصار. لوث . (منتهی الارب ) : بدیوار ویران که گیرد پناه . اسدی .و اگر خردمن...
-
افشردن
لغتنامه دهخدا
افشردن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص ) فشردن . چیزی را سخت بهم گرفته بزور پنجه خلاصه ٔ آن برآوردن و این را به تازی عصیر گویند. (آنندراج ). افشاردن . فشردن . پالودن . (ناظم الاطباء). فشار دادن . آب یا شیره یا روغن چیزی را بفشار گرفتن . عصاره گرفتن . افشره گرفتن...
-
پناه
لغتنامه دهخدا
پناه . [ پ َ ] (اِ) حمایت . (برهان قاطع). پشتی . زنهار. زینهار. امان . حفظ. کنف . (زمخشری ). ذَرا. ضَبع. ظل ّ. دَرف . خُفرة. خفارة. جِنح . جَناح . (منتهی الارب ) : هر آنکس که در بارگاه تواندز ایران و اندر پناه تواندچو گستهم و شاپور و چون اندیان چو خر...
-
صبر
لغتنامه دهخدا
صبر. [ ص َ ب ِ / ص َ ] (ع اِ) سولع. مقر. ایلوا. بفتح اول و کسر ثانی است . و سکون ثانی جائز نیست مگر بضرورت شعری .و آن عصاره ٔ تلخ است از درختی که به هندی ایلوا گویند. اما از قاموس معلوم می شود که شعرای عرب بسکون دوم جایز داشته اند بنابر ضرورت در این ...