معتصر. [ م ُ ت َ ص َ ] (ع ص ) افسرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتصار شود. || (اِ) پیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عمر و بقا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عمر و زندگانی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پناه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رجل کریم المعتصر؛ مرد سخی وقت سؤال . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.