کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتساف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعتساف
/'e'tesāf/
معنی
۱. راه را کج کردن؛ از راه راست منحرف شدن؛ بیراهه رفتن.
۲. ستم کردن؛ بیداد کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعتساف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'tesāf ۱. راه را کج کردن؛ از راه راست منحرف شدن؛ بیراهه رفتن.۲. ستم کردن؛ بیداد کردن.
-
اعتساف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زور گفتن . 2 - بیراهه رفتن . 3 - (اِمص .) زورگویی .
-
اعتساف
لغتنامه دهخدا
اعتساف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیراه رفتن و میل کردن از راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از عسف بمعنی بیراه رفتن و بیداد کردن . (از کنز و کشف و منتخب بنقل از غیاث اللغات ). عدول کردن و منحرف شدن از راه . (از اقرب الموارد). بیراهه رفتن . بر بیراهه شدن . ...
-
واژههای همآوا
-
اعتصاف
لغتنامه دهخدا
اعتصاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کسب کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسب کردن مر عیال را. (از اقرب الموارد). و مؤلف لسان گوید: بمعنی کسب و طلب کردن باشد و بعضی گویند کسب کردن برای اهل و عیال باشد. (لسان العرب از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
بیداد
واژگان مترادف و متضاد
اعتساف، بیحسابی، جور، ستم، ستمگری، ظلم ≠ داد، عدل
-
بیدادگری
واژگان مترادف و متضاد
اعتساف، تعدی، جفا، جور، ستم، ستمگری، ظلم ≠ دادگری، عدل، معدلت
-
ظلم کردن
لغتنامه دهخدا
ظلم کردن . [ ظُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعدی . ایذاء. ستم کردن . اعتساف . محروم از حق خود کردن .
-
ستمگری
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتساف، بیداد، بیدادگری، بیرحمی، جور، زورگویی، ظلم ≠ دادگری ۲. ستمستیزی
-
انحراف
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعوجاج، خمیدگی، کجی، کژی ۲. اعتساف، ضلال، ضلالت، کجروی، گمراهی ۳. گرایش، میل ≠ راستی
-
بیرحمی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتساف، ستمگری، سختدلی، سنگدلی، شقاوت، قساوت ۲. جورپیشگی، ستمگری، ظلم ≠ ترحم
-
ظلم
واژگان مترادف و متضاد
آزار، اجحاف، اعتساف، بغی، بیدادگری، بیداد، تطاول، تعدی، جبر، جفا، جفا، جور، ستم، ستمگری، غدر، مظلمه ≠ مهر
-
خدمت خواستن
لغتنامه دهخدا
خدمت خواستن . [ خ ِ م َ خوا /خا ت َ ] (مص مرکب ) طلب خدمت از کسی کردن . عسف . اعتساف . اِستِخدام . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).
-
معتسف
لغتنامه دهخدا
معتسف . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) بیراه رونده و میل کننده از راه . (آنندراج ). آن که میل می کند از راه و بی راهه می رود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتساف شود. || تقاضاکننده و طلب کننده . || به زور گیرنده . || بی اعتدا...