کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطاعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطاعة
لغتنامه دهخدا
اطاعة. [ اِ ع َ ] (ع مص ) منقاد شدن به کسی . (از اقرب الموارد). فرمانبرداری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طاعت . (اقرب الموارد). رجوع به اطاعت و اطاعه شود. || رسیدن میوه ٔ درخت . (از اقرب الموارد). رسانیدن درخت میوه را. (از منتهی الارب ) (ناظ...
-
واژههای مشابه
-
اطاعه
لغتنامه دهخدا
اطاعه . [ اِ ع َ ] (ع مص ) مأخوذ از تازی ، فرمان بردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلا). رجوع به اطاعت و اطاعة شود.
-
واژههای همآوا
-
عطاءة
لغتنامه دهخدا
عطاءة. [ ع َ ءَ ] (ع اِمص ، اِ) عطاء. بخشش . عطاوة. رجوع به عطاء شود.
-
اطاعت
واژگان مترادف و متضاد
امتثال، انقیاد، بندگی، پیروی، تابعیت، تمکین، خدمتکاری، طاعت، فرمانبرداری، فرمانبری، متابعت، مطاوعت ≠ نافرمانی
-
اطاعت
فرهنگ واژههای سره
پیروی، فرمانبردار
-
اطاعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اطاعة] 'etā'at دستور یا خواهش کسی را اطاعت کردن؛ فرمانبرداری کردن؛ فرمان بردن؛ فرمانبرداری؛ فرمانبری.
-
اطاعت
فرهنگ فارسی معین
(اِ عَ) [ ع . اطاعة ] (مص م .) 1 - فرمان بردن ، گردن نهادن . 2 - (اِمص .) فرمان بری .
-
اطاعت
لغتنامه دهخدا
اطاعت . [اِ ع َ ] (ع مص ) مأخوذ از تازی ، فرمانبرداری . (ناظم الاطباء). فرمانبرداری کردن . (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14). فرمان بردن . (آنندراج ). طاعت . فرمان کردن . فرمانبری . طوع . امتثال . انقیاد. || فروتنی و تواضع و تسلیم شدگی . || تفویض کردگ...
-
جستوجو در متن
-
اطاعت
فرهنگ فارسی معین
(اِ عَ) [ ع . اطاعة ] (مص م .) 1 - فرمان بردن ، گردن نهادن . 2 - (اِمص .) فرمان بری .
-
اطاعت
لغتنامه دهخدا
اطاعت . [اِ ع َ ] (ع مص ) مأخوذ از تازی ، فرمانبرداری . (ناظم الاطباء). فرمانبرداری کردن . (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14). فرمان بردن . (آنندراج ). طاعت . فرمان کردن . فرمانبری . طوع . امتثال . انقیاد. || فروتنی و تواضع و تسلیم شدگی . || تفویض کردگ...
-
شدید
لغتنامه دهخدا
شدید. [ ش َ ] (ع ص ) دلاور. || توانا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شِداد، اشدّاء. (اقرب الموارد). || بخیل . || سخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- شدیدالحنزوانه ؛ کنایه است از تکبر و عظمت . (از اقرب الموارد).- شدیدأدید ؛ از اتباع . (مهذب...
-
رسانیدن
لغتنامه دهخدا
رسانیدن . [رَ / رِ دَ ] (مص ) رسیدن کنانیدن . (ناظم الاطباء). متعدی رسیدن . (از شعوری ج 2 ص 12). رساندن : به سیری رسانیدم از روزگارکه لشکر نظاره بر این کارزار. فردوسی .و جرم هر آب را به وساطت حرارت به جرم نار رسانید. (سندبادنامه ص 2).بدل کردم به مستی...