کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عثرت
فرهنگ فارسی معین
(عَ رَ) [ ع . عثرة ] (اِمص .) لغزش ، خطا.
-
عسرت
فرهنگ فارسی معین
(عُ سْ رَ) [ ع . عسرة ] (اِمص .) 1 - تنگی ، سختی . 2 - تنگدستی ، بی چیزی .
-
اثرط
لغتنامه دهخدا
اثرط. [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن شم (و شهم نیز گویند) ابن طورک بن شیداسب بن ثور بن جمشید. رجوع بمجمل التواریخ و القصص ص 25 شود.
-
اثرة
لغتنامه دهخدا
اثرة. [ اَ رَ ] (ع مص ) اثرت البعیر اثرةً؛ رندیدم باطن سپل شتر را. (منتهی الارب ). || پوست اندرون سم شتر واکردن تا اثر آن در زمین پیدا شود.
-
اثرة
لغتنامه دهخدا
اثرة. [ اَ رَ ] (ع مص )برگزیدن برای خود چیز نیکو را نه برای یاران خود.
-
اثرة
لغتنامه دهخدا
اثرة. [ اُ رَ ] (ع مص ) نقل کردن سخن . روایت کردن سخن . (منتهی الارب ). || برگزیدن برای خود چیزهای نیکو را نه برای یاران خود.
-
اسرة
لغتنامه دهخدا
اسرة. [ اَ س ِرْ رَ ] (ع اِ) ج ِ سرّ. میانه های وادی . بهترین جای های وادی . (از منتهی الارب ). || ج ِ سریر. تخت ها. اورنگها : ناداهم صارخ من بعد ما قبروااین الاسرة و التیجان و الکلل .|| ج ِ سرار. شکنهای کف دست و پیشانی . (منتهی الارب ) (مؤید الفضلا...
-
اسرة
لغتنامه دهخدا
اسرة. [ اُ رَ ] (ع اِ) دوال . || زره محکم . || جماعت . دودمان . قبیله : الحمد ﷲ الذی اختار محمداً صلی اﷲ علیه و آله و سلم من خیر اسرة. (تاریخ بیهقی ص 298). || گروه مردم از خویش و اقارب . || نزدیکان مرداز قوم وی . خویشاوندان . ج ، اُسَر. (مهذب الاسماء...
-
عثرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عثرة، جمع: عَثَرات] [قدیمی] 'asrat ۱. لغزش؛ خطا.۲. جنگ.
-
عسرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عسرة] 'osrat ۱. تنگی؛ سختی؛ دشواری.۲. تنگدستی؛ بیچیزی.
-
عُسْرَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
سختي - دشواري
-
جستوجو در متن
-
صرار
لغتنامه دهخدا
صرار. [ ص ِ ] (ع اِ) رشته که بر پستان اشتر بندند. پستان بند ناقه . ج ، اَصِرَّة. (منتهی الارب ). || جایهای بلند. (منتهی الارب ).
-
اواصر
لغتنامه دهخدا
اواصر. [ اَص ِ ] (ع اِ) ج ِ آصرة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به معنی پیوندهای خویشی و به معنی وسائل : عناصر آداب و اواصر انساب و اسباب است . (تاریخ بیهق ص 20).
-
اصر
لغتنامه دهخدا
اصر. [ اِ ] (ع اِ) آنچه مایل گرداند ترا به چیزی . (از منتهی الارب ). آصرة، یعنی آنچه مایل گرداند شخص را به چیزی . (ناظم الاطباء). رجوع به آصرة شود. || قسم که به طلاق زن یا به آزادی بنده و یا به نذر خدا خورده شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوگند ...
-
اصار
لغتنامه دهخدا
اصار. [ اِ] (ع اِ) میخ طناب . (اقرب الموارد). میخ طناب خیمه .(منتهی الارب ) (آنندراج ). اصارة. ایصر. || حشیش . (اقرب الموارد). گیاه . (منتهی الارب ). اصارة. ایصر. || رسن کوتاه که بدان دامن خیمه به میخ بربندند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رسن که دامن خ...