کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشیاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشیاع
/'ašyā'/
معنی
= شیعه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشیاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمعِ شیعَة] [قدیمی] 'ašyā' = شیعه
-
اشیاع
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ شیعه ؛ پیروان .
-
اشیاع
لغتنامه دهخدا
اشیاع . [ اَش ْ ] (ع اِ) ج ِ شَیْع، بمعنی مثل و مانند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ شیع، بمعنی مقدار و مثل ... و منه : کما فُعِل َ باشیاعهم (قرآن 54/34)؛ یعنی کسانی که همانند ایشان بودند. (از المنجد). و رجوع به شَیْع شود. مانندها و مثلها. (فرهنگ...
-
واژههای همآوا
-
اشیاء
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ شی ء؛ چیزها.
-
اشیاء
لغتنامه دهخدا
اشیاء. [ اَش ْ ] (ع اِ) ج ِ شی ٔ، بمعنی چیز، و کلمه ٔ اشیاء برحسب مذهب اخفش اَفْعِلاء است جمع بر غیر واحد خود مانند شعراء، زیرا فاعل بر فُعَلاء جمع نشود پس همزه را که میان یاو الف است جهت تخفیف حذف کردند و از اینرو غیرمصروف آید و بعقیده ٔ خلیل فَعْلا...
-
جستوجو در متن
-
ننگنامی
لغتنامه دهخدا
ننگنامی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) بدنامی . سوء شهرت . (فرهنگ فارسی معین ) : و چنین ننگنامی او در اشیاع ماند. (معارف بهاء ولد ص 49 از فرهنگ فارسی معین ).
-
پیروان
لغتنامه دهخدا
پیروان . [ پ َ / پ ِ رَ / رُ ] (اِ) ج ِ پیرو. تبع. ضبنه . وشیظ. (منتهی الارب ). اشیاع . تالیات . اتباع : درود ملک بر روان تو بادبر اصحاب و بر پیروان تو باد. سعدی .شظی ؛ پیروان قوم وملحق شوندگان بر ایشان بسوگند. (منتهی الارب ). امة، پیروان انبیاء.
-
سکرت
لغتنامه دهخدا
سکرت . [ س َ رَ ] (ع اِمص ) مستی : از سر نخوت و سکرت غرور بکثرت اتباع و اشیاع خویش از شهر بیرون آمد. (ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به سکرة شود. || غرور. خودخواهی . تکبر : ممکن است سکرت سلطنت ... او را بر این باعث باشد. (کلیله و دمنه ). امیر ابوالحرث از ...
-
نومسلمان
لغتنامه دهخدا
نومسلمان . [ ن َ / نُو م ُ س َ ] (ص مرکب ) تازه مسلمان . (ناظم الاطباء). آنکه تازه به دین اسلام گرویده است . (فرهنگ فارسی معین ).جدیدالاسلام : گفت این مرد نومسلمان مردی راستینه است . (تفسیر ابوالفتوح ) (فرهنگ فارسی معین ).صراحی نوآموز در سجده کردن یک...
-
شیع
لغتنامه دهخدا
شیع. [ ش َ ] (ع اِ) شیربچه . ج ، اَشْیاع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بچه ٔ دوم که در میان او و بچه ٔ اول ، دیگری زاده نشده باشد. گویند: هذا شیع هذا. || مثل و مانند. || مقدار و اندازه . گویند: اقام فلان شهراً او شی...
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ماثان . نام پدر مریم عذراء است که پسرعم زکریای نبی علیه السلام بوده است . همسر عمران «حنة بنت قافوذ» نام داشت و آنان را دختر دیگری بود بزرگتر از مریم به نام اشیاع . و حنة در کبر سن و هنگام یأس از ولادت به قدرت الهی حامل گش...
-
اقمشة
لغتنامه دهخدا
اقمشة. [ اَ م ِ ش َ ] (ع اِ) ج ِ قُماش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات ). جامه های پشمینه و رخت ها ومتاع ها. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پارچه ها و جامه های از هر قبیل . (ناظم الاطباء) : باز لشکریان را با زن و بچه و اتباع و اشیاع و...
-
اجناد
لغتنامه دهخدا
اجناد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جُند. لشکرها. عساکر: او را بکلی با اتباع و اولاد و اشیاع و اجناد... نیست گردانید. (جهانگشای جوینی ). وجوه قوّاد و محتشمان اجناد هر کس که بخدمت سلطان مبادرت نمودند. (جهانگشای جوینی ). جمعی از افراد و اجنادملک زوزن آنجا مانده ب...