کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشرفیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشرفیه
لغتنامه دهخدا
اشرفیه . [ اَ رَ فی ی َ ] (اِخ ) تلی است در جانب شرقی بیروت که چند خانوار در آنجاسکونت دارند و یکی از محلهائی است که در آن در جلو نهرالکلب بندهائی برای تقسیم آب بر قسمت جنوبی دیه های اطراف بسته اند. (از ضمیمه ٔ معجم البلدان ص 283).
-
اشرفیه
لغتنامه دهخدا
اشرفیه . [ اَ رَ فی ی َ ] (اِخ ) قریه ای است در اطراف دمشق در ناحیه ٔ وادی بردی که از شهر دمشق به شمال غربی آن مسافت دو ساعت و نیم راه است . و قریه ٔ مزبور بین هامه و بسیما واقع و دارای 54 خانوار است . (از ضمیمه ٔ معجم البلدان ص 282).
-
اشرفیه
لغتنامه دهخدا
اشرفیه . [ اَ رَ فی ی َ ] (اِخ ) نام یکی از طوایف ترکمان است که در اواسط قرن 7 هجری در نواحی سوریه نفوذ و قدرت فراوانی داشتند. (از قاموس الاعلام ).
-
اشرفیه
لغتنامه دهخدا
اشرفیه . [ اَ رَ فی ی َ] (اِخ ) قریه ای است در ایالت دمشق از ناحیه ٔ وادی العجم بر مسافت دو ساعت راه از دمشق به جنوب آن و دارای صد خانوار است . (از ضمیمه ٔ معجم البلدان ص 282).
-
جستوجو در متن
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن علی بن عباس المقری از وزراء دولت اشرفیه رسولیه ٔ یمن بود منصب قاضی القضاتی دولت اشرفیه و مدتی وزارت یافت و به سال 790 هَ . ق . در زبید درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
کوچان
واژهنامه آزاد
نام قدیم آستانه اشرفیه در گیلان که برگرفته از قوم کوچ است که در معاضدت با قوم بلوچ بود. کوچصفهان هم از همین قوم به معنی محل استقرار سپاه کوچ برگرفته شده.
-
خانقاه اندلسیه
لغتنامه دهخدا
خانقاه اندلسیه . [ ن َ / ن ِ هَِ اُ دُ ل ُ سی ی َ ] (اِخ ) این خانقاه در مشرق عزیزیه و اشرفیه نزدیک کلاسه و چسبیده به جقمقیه در غرب شمیصانیه واقع و بنام ابوعبداﷲ اندلسی معروف بوده است . شهاب الدین احمد قبانی از صوفیان معروف این خانقاه می باشد. (از خط...
-
لفوت
واژهنامه آزاد
روستایی از توابع شهرستان آستانۀ اشرفیۀ استان گیلان. شغل مردم آن کاشت برنج است. امام زاده ای به نام آقا سید زکریا، از نوادگان امام موسی کاظم (ع)، در این محل تدفین شده است که هر ساله در سومین روز از شهادت امام حسین (ع) برنامه ای ویژه دارد که از شهرستان...
-
علی قوچحصاری
لغتنامه دهخدا
علی قوچحصاری . [ ع َ ی ِ ح ِ ] (اِخ ) ابن موسی بن ابراهیم رومی قوچحصاری . ملقب به علاءالدین . وی در سال 750 هَ . ق . متولد شد و مدتی عهده دار مشیخه ٔ اشرفیه در قاهره بود و در سال 841 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- أسئلة علاءالدین ، در چند مجلد. 2-حا...
-
ابن کثیر
لغتنامه دهخدا
ابن کثیر. [ اِ ن ُ ک َ] (اِخ ) عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن کثیر قرشی بُصروی شافعی . از پیروان ابن تیمیه . مولد او در سال 701 هَ .ق . به دمشق و وفات به 774 بوده است . در دمشق کسب علم و استماع حدیث کرده و در 748 بمسجد ام صالح و سپس در اشرفیه درس گفت...
-
ابوالسعادات
لغتنامه دهخدا
ابوالسعادات . [ اَ بُس ْ س َ ] (اِخ ) اسعدبن یحیی بن موسی بن منصور عبدالعزیزبن وهب بن عبداﷲبن رفیعبن ربیعةبن هبان سلمی ، معروف به بهاء سنجاری . ابن خلکان گوید فقیه و عالم خلافی بود. لکن طبع او بشعر گرائید و بشاعری مشهور گشت و نیکو گفت و مدح ملوک کرد ...
-
علی صیرفی
لغتنامه دهخدا
علی صیرفی . [ ع َ ی ِ ص َ رَ ] (اِخ ) ابن عثمان بن عمربن صالح دمشقی شافعی . مشهور به ابن صیرفی و مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین . فقیه و اصولی و محدث و خطیب قرن نهم هَ . ق . بود. وی در سال 773 یا 778 هَ . ق . در دمشق متولد شد و پس از مدتی تحصیل...
-
ابوشامه
لغتنامه دهخدا
ابوشامه . [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین عبدالرحمن بن اسماعیل بن ابراهیم بن عثمان دمشقی مقدسی مقری و نحوی و مورخ و ادیب و فقیه شافعی . پدروی اسماعیل به بیت المقدس میزیست و سپس به دمشق شد ومولد ابوشامه بدمشق است به سال 596 هَ . ق . یا 599 و از آنرو او ر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی مقریزی و او احمدبن علی بن عبدالقادر الحسینی البعلبکی المقریزی مکنی به ابوالعباس و ملقب بتقی الدین است . مولد او بقاهره ٔ مصر به سال 766 هَ . ق . بود و در اول مذهب حنفی داشت سپس بطریقه ٔ شافعیان حتی با تمایلی بظاهریه گرا...