کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشتود
/'o(a)štavad/
معنی
۱. روز دوم از خمسۀ مسترقه.
۲. بخش دوم از پنج بخش گاتها.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشتود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'o(a)štavad ۱. روز دوم از خمسۀ مسترقه.۲. بخش دوم از پنج بخش گاتها.
-
اشتود
فرهنگ فارسی معین
(اُ تَ وَ) = اشتوذ: 1 - (اِخ .) بخش دوم از پنج بخش گات ها. 2 - روز دوم از اندرگاه .
-
اشتود
لغتنامه دهخدا
اشتود. [ اَ ت َ وَ ] (اِ) نام روز دوم است از خمسه ٔ مسترقه ٔ قدیم . و بجای فوقانی ،نون هم آمده است [ یعنی اشنود ]. (برهان ). و رجوع به اشنود شود. || بودن آفتاب در برج عقرب ودرین روز مغان یعنی آتش پرستان جشن کنند. (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
اشنوذ
لغتنامه دهخدا
اشنوذ. [ اَ] (اِ) روز دوم از فروجان مزبور باشد. و اشتود است .(سروری ). محرف اشنود. رجوع به اشنود و اشتود شود.
-
اشنوند
لغتنامه دهخدا
اشنوند. [ اِ ن ُ ] (اِ) اشنود. نام دومین روز از خمسه ٔ مسترقه است . (شعوری ج 1 ص 136). محرف اشتود است . رجوع به اشنود و اشنوذ و اشتود شود.
-
سپنتمد
لغتنامه دهخدا
سپنتمد. [ س ِ پ َ م َ ] (اِ مرکب ) در اوستا سپنتامئینیو، یعنی خرد مقدس و مانند گاتهای اشتود دارای چهار ها می باشد. (مزدیسنا و... تألیف معین ص 301). رجوع به سپنتامئینیو و اسپنتامئینیو شود.
-
اشنود
لغتنامه دهخدا
اشنود. [ اَ ن َ وَ ] (اِ) روز دوم از خمسه ٔ مسترقه را گویند. (از برهان ) (انجمن آرا). نام روز دوم است از خمسه ٔ مسترقه ٔ قدیم . (آنندراج ) (هفت قلزم ). روز دوم است از پنجه ٔ دزدیده که به تازی خمسه ٔ مسترقه خوانند. (جهانگیری ). در فرهنگ جهانگیری نام د...
-
هپتنگ هائیتی
لغتنامه دهخدا
هپتنگ هائیتی . [ هََ تَنْگ ْ ] (اِخ ) به لغت اوستایی به معنی «هفت هات » است که بخشی از اوستا کتاب مقدس زرتشتیان باشد. هپتنگ به معنی هفت و هائیتی که در زبان پهلوی به صورت «هائیتی » و در فارسی به صورت «ها» درآمده به معنی باب و فصل است . این بخش ، جزء ی...
-
بهیزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vahīĵak] ‹وهیجک› [قدیمی] behizak پنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان که بهترتیب عبارت است از: اَهنَوَد، اُشتَوَد، سپنتَمَد، وهوخشتر، و وهِشتواش؛ پنجه؛ پنجۀ دزدیده؛ پنجک؛ پنجۀ مسترقه؛ اندرگاه. Δ چون در گاهنمای باستانی ایران هر م...
-
بهیزک
فرهنگ فارسی معین
(بِ زَ) [ په . ] ( اِ.) پنج روز آخر سال . به نام های : اهنود، اشتود، سپنتمد، و هوخشتر، و هیشتوایشت ، که مأخوذ از نام پنج فصل گاثه ها می باشد. در ایران باستان هر ماه سی روز بوده است بنابراین به آخر سال یعنی پایان اسفند، پنج روز می افزودند تا سال سیصدو...
-
اهنود
لغتنامه دهخدا
اهنود. [ اَ ن َ وَ ] (اِ) نام روز اول خمسه ٔ مسترقه ٔ قدیم است . (برهان )(آنندراج ) (شعوری ) (از مجمعالفرس ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). نام روز اول از فوردیان . (شرفنامه ٔ منیری ). اول روز از فروردیان . (مؤید). در اوستا اهونه وئیتی نام نخستین بخش از ب...
-
پنج بوخت
لغتنامه دهخدا
پنج بوخت . [ پ َ بُخْت ْ ] (اِ مرکب ) یک دسته از اسامی ایرانیان با کلمه ٔ بوخت ازفعل بوختن و بختن که در پهلوی بمعنی نجات دادن و رهانیدن است ترکیب شده است مثل سه بوخت (بُخت ) یعنی هومت هوخت هورشت (پندار نیک گفتار نیک کردار نیک ) نجات داد. پنج بوخت یعن...
-
پنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: panĵak] panje ۱. (زیستشناسی) پنج انگشت دست یا پا در انسان.۲. (زیستشناسی) ناخنهای دستوپای جانوران درنده.۳. (زیستشناسی) چنگال پرندگان.۴. هرچیزی که شبیه پنج انگشت دست انسان باشد.۵. در آیین زردشتی، پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روز...
-
گاتها
لغتنامه دهخدا
گاتها. (اِخ ) کهنه ترین و مقدسترین قسمت اوستا گاتها میباشد که در میان یسنا جای داده شده است در خود اوستا گاثا و در پهلوی گاس آمده و جمع آن گاسان میباشد و گاسانیک ترکیب صفتی آن است یعنی مربوط به گاتها در پهلوی نیز بطور خصوصی هر فرد از اشعار گاتها را (...