کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشتاد
/'aštad/
معنی
۱. روز بیستوششم از هر ماه خورشیدی.
۲. در آیین زردشتی، فرشتهای مؤکل بر روز اشتاد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشتاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: aštād) (اوستایی) راستی و درستی؛ (در قدیم) نام روز بیست و ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم ؛ (در فرهنگ ایران قدیم) فرشتهای که موکل بر روز اشتاد است و وی راهنمای مینویان و جهانیان است .
-
اشتاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: aštād] ‹اشتات› [قدیمی] 'aštad ۱. روز بیستوششم از هر ماه خورشیدی.۲. در آیین زردشتی، فرشتهای مؤکل بر روز اشتاد.
-
اشتاد
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) 1 - فرشته ای است در دین زردشتی . 2 - بیست و ششمین روز از هر ماه خورشیدی .
-
اشتاد
لغتنامه دهخدا
اشتاد. [ ] (اِخ ) (رستاق ...) رستاق اشتاد ناحیه ای در آمل بوده است که اشتاد نامی آنرا بنیان نهاده است . رجوع به تاریخ طبرستان ص 63 و اشتاد وسفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 155 بخش انگلیسی شود.
-
اشتاد
لغتنامه دهخدا
اشتاد. [ ] (اِخ ) مؤلف آنندراج آرد: در تاریخ مازندران آمده است اشتاد مردی بود که قریه ای بنام خود بنا نهاد و به اشتادرستاق معروف شد و پادشاه وقت دختر او را بزنی گرفت و چون آمله نام داشت ، شهر آمل را بنام او بنا کرد و برادر اشتاد، یزداو نام بود، او ن...
-
اشتاد
لغتنامه دهخدا
اشتاد. [ اَ ] (اِ) نام روز بیست وششم است از هر ماه شمسی . نیک است در این روز صدقه دادن و جامه پوشیدن و حاجت خواستن . (هفت قلزم ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ). روز بیست وششم از هر ماه شمسی ایرانیان قبل از اسلام ، چه ایشان...
-
اشتاد
لغتنامه دهخدا
اشتاد. [ اَ ] (اِخ ) یا اشتادگشسب . نام دانائی که قباد پرویز (شیرویه ) وی را همراه خراد برزین نزد پدر خویش خسروپرویز به اندرز و پوزش فرستاد : چو اشتاد و خراد برزین پیردو دانای گوینده و یادگیر...چو خراد برزین و اشتاگشسب بفرمان نشستند هر دو بر اسب . فر...
-
اشتاد
لغتنامه دهخدا
اشتاد. [اِ ] (اِخ ) (ایزد...) ایزد اشتاد نام یکی از ایزدان همکار هفتمین امشاسپندان (امرداد) بوده است . رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 162 شود.
-
واژههای مشابه
-
اشتاد پیروز
لغتنامه دهخدا
اشتاد پیروز. [ اَ دِ ] (اِخ ) نام پسر فیروز که یکی از نجبای ایران بود و در جنگ خسرو پرویز با بهرام چوبینه ، سالاری از سپاهیان وی بشمار میرفت : فرخزاد و چون خسرو سرفرازچو اشتاد پیروز دشمن گداز. (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2781).و رجوع به «ولف » شود.
-
جستوجو در متن
-
اشتاگشسب
لغتنامه دهخدا
اشتاگشسب . [ اَ گ َ ش َ ] (اِخ ) رجوع به اشتاد شود.
-
اشتادروز
لغتنامه دهخدا
اشتادروز. [ اَ ] (اِ مرکب ) روز اشتاد است : اشتادروز و تازه گل بوستان ای دوست می ستان ز کف دوستان . مسعودسعد.رجوع به اشتاد شود.
-
فروردینگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: farvartīgan] [قدیمی] farvardingān ده روز آخر سال که از روز اشتاد در ماه اسفند شروع و به روز وهشتواش (آخرین روز پنجه) پایان مییابد و زردشتیان در این روز مراسمی به یادبود ارواح درگذشتگان برگزار میکنند.
-
نسک
لغتنامه دهخدا
نسک . [ ن ُ ] (اِ) هر دفتر را نام باشد از دفاترپازند. (غیاث اللغات ). قسمی باشد از بیست ویک قسم کتاب زند منسوب به زردشت که هر قسم را نسک نام نهاده وهر نسک را به اسمی موسوم ساخته بدین تفصیل : اول ایتا، دوم اهو، سیم دیر، چهارم یوا، پنجم تار، ششم توش ،ه...