کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسپند
/'espand/
معنی
= اسفند
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپند
فرهنگ نامها
(تلفظ: espand) (اوستایی) (= اسفند = سپند) ، مقدس.
-
اسپند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'espand = اسفند
-
Peganum
اسپند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] سردهای از قیچیان شامل گیاهانی چندساله با برگهای متناوب و با بریدگیهای نامنظم و عمیق و دارای گوشوارک کوچک و گلهای نر و ماده و 4 تا 5 عدد گلبرگ و کاسبرگ و 12 تا 15 عدد پرچم در دو ردیف و میوۀ پوشینهای کروی با 3 دریچۀ شکوفا
-
اسپند
فرهنگ فارسی معین
(اِ پَ) ( اِ.) نک اسفند.
-
اسپند
لغتنامه دهخدا
اسپند. [ اِ پ َ ] (اِ) دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان ). حرمل . (تاج العروس ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حرمل احمر. حرمل عامی . حرملة. اسفند. سپند. سِبَنْج و گیاه آن دانه ، رَضرضه است . (بحر الجواهر) : ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپندت...
-
اسپند
لغتنامه دهخدا
اسپند. [ اِ پ َ ] (اِخ ) (میرزا...) یا (امیر...) ابن قرایوسف . وی بعد از فوت پدر قلعه ٔ بایزید را در حوالی رود ارس که نفایس بیشمار و ذخیره های بسیار قرایوسف بدانجا بود، بتصرف درآورد و بعضی از مردم خودرا در آنجا مضبوط کرد و در این زمان شاهرخ میرزای تی...
-
اسپند
لغتنامه دهخدا
اسپند. [ اِ پ َ ] (اِخ ) رودخانه ای است که به بحر خزر ریزد ومحل صید ماهی باشد. (جغرافیای طبیعی کیهان ص 16).
-
اسپند
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: esfand طاری: esband طامه ای: esfand طرقی: esband / sendel کشه ای: sendel نطنزی: esfend
-
واژههای مشابه
-
Peganum harmala, persian rue, wild rue, Espand
اسپند معمولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای اسپند به شکل گیاه علفی چندساله به ارتفاع حداکثر 60 سانتیمتر بیکرک و با برگهای نوکتیز به طول حداکثر 6 سانتیمتر و دارای بریدگی شانهمانند و با تقسیمات خطی و گوشوارکهای کوچک و خطی و اغلب خمیدهـ برگشته و گلآذین انتهایی و ...
-
مار اسپند
فرهنگ فارسی معین
(اِ پَ) (اِ.) 1 - نام روز بیست و نهم از هر ماه شمسی . 2 - نام ایزد موکل بر آب .
-
جستوجو در متن
-
اسفند
فرهنگ واژههای سره
اسپند
-
دینشت
واژهنامه آزاد
اسپند
-
اسپایدا
واژهنامه آزاد
مقدس، اسپند، چشم زخم.