کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسفزاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسفزاری
/'esfazāri/
معنی
از مردم اسفزار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسفزاری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اسفزار، از شهرهای خراسان قدیم که فعلاً جزء افغانستان است) 'esfazāri از مردم اسفزار.
-
اسفزاری
لغتنامه دهخدا
اسفزاری . [ اَ / اِ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) (خواجه امام ) مظفر اسفزاری . یکی از اعاظم منجمین . و اوست که با عمر خیام و جماعتی دیگر از اعیان منجمین در سنه ٔ 467هَ .ق . بفرمان سلطان ملکشاه سلجوقی رصد معروف ملکشاهی را که رصد جلالی نیز گویند بستند، و ابن الاث...
-
اسفزاری
لغتنامه دهخدا
اسفزاری . [ اَ / اِ ف َ / ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب به اسفزار، شهری بین هرات و سجستان . (انساب سمعانی ).
-
اسفزاری
لغتنامه دهخدا
اسفزاری . [ اَ / اِ ف َ / ف ِ] (اِخ ) نجم الدین یوسف . رجوع به نجم الدین ... شود.
-
اسفزاری
لغتنامه دهخدا
اسفزاری . [ اَ / اِف َ / ف ِ ] (اِخ ) معین الدین . رجوع بمعین الدین شود.
-
واژههای مشابه
-
رشید اسفزاری
لغتنامه دهخدا
رشید اسفزاری . [ رَ دِ اِ ف َ ] (اِخ ) یا رشیدالدین اسفزاری . رجوع به رشیدالدین (اسفزاری ) و فرهنگ سخنوران شود.
-
رشیدالدین اسفزاری
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین اسفزاری . [ رَ دُدْ دی اِ ف َ ] (اِخ ) یا رشید اسفزاری ، محمدبن محمد. پیش از قرن هفتم هَ . ق . می زیسته است . هدایت گوید: اسمش رشیدالدین محمدبن محمودبن مسعود ازفضلای مشهور خراسان و صاحب کمالات بی پایان بوده . گویند در فضیلت و حکمت مرتبه ٔ ع...
-
مظفر اسفزاری
لغتنامه دهخدا
مظفر اسفزاری . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ اِ ف ِ ] (اِخ ) خواجه امام ... ازمنجمان بزرگ است و اوست که با عمر خیام و جماعتی دیگر از اعیان منجمین در سنه ٔ 467 به فرمان ملکشاه سلجوقی رصد معروف ملکشاهی را که رصد جلالی نیز گویند بستند. ابن الاثیر در حوادث سنه ٔ 46...
-
پوربهای اسفزاری
لغتنامه دهخدا
پوربهای اسفزاری . [ ب َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) شاعری معاصر غوریان در قرن ششم هجری . وی در باب جنگ و جدال قطب الدین اسفزاری و مردم سیستان با سلطان غیاث الدین ، این اشعار را ساخته است :شاها دگر به پشتی سستان سیستان آهنگ جنگ لشکر ایرانیان مکن ریش و بروت بی...
-
ابوحاتم مظفر اسفزاری
لغتنامه دهخدا
ابوحاتم مظفر اسفزاری . [ اَ ت ِ م ُ ظَف ْ ف َ رِ اَ / اِ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) یا اسفراینی . یکی از علمای ریاضی و مَهَره ٔ فنون فلسفه . معاصر حکیم عمر خیام نیشابوری و معارض و مناظر اوست . او را در هیئت و جر اثقال ید طولی بود و در انواع علوم ریاضی و آثار...
-
جستوجو در متن
-
بنداندن
لغتنامه دهخدا
بنداندن . [ ب َ دَ ] (مص ) منجمد کردن : برودت به افراط بر وی غالب شود و آن بخار را ببنداند، پیش از آن که آب شود و همچنان بسته به زمین آید. آن جوهر را برف گویند. (رساله ٔ کائنات جو ابوحاتم اسفزاری ). چون برودت بر قدری از بخار مستولی شود و آن بخار را م...
-
رضوانشاه
لغتنامه دهخدا
رضوانشاه . [ رِض ْ ] (اِخ ) (خواجه ...). از استادان موسیقی عصر شاهرخ شاه تیموری که نوبتی ساخته بود با چند مقام و چند شعبه .رجوع به روضات الجنات اسفزاری چ امام ج 2 ص 39 شود.
-
شادی
لغتنامه دهخدا
شادی . (اِخ ) ملقب به فراش . نام یکی از دلیران اسفزار، از معتمدان ملک قطب الدین اسفزاری (پسر ملک فخرالدین کرت از آل کرت ). رجوع به روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات ص 491 شود.