کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسفرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسفرم
/'esfaram/
معنی
= اسپرغم
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسفرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسپرم› (زیستشناسی) [قدیمی] 'esfaram = اسپرغم
-
اسفرم
فرهنگ فارسی معین
(اِ فَ رَ) ( اِ.) نک اسپرغم .
-
اسفرم
لغتنامه دهخدا
اسفرم . [ اِ ف َ رَ ] (اِ) اسپرم است که جمیع گلها و ریاحین باشد عموماً و ریحانی است بغایت خوشبوی که آنرا آس نیز گویند خصوصاً. (برهان ). اسپرم . اسپرغم . اسفرغم .ریحان . برگهای معطر چون ریحان و امثال آن . هر گیاه و ثمر و گل خوشبوی . صاحب ذخیره ٔ خوارز...
-
واژههای مشابه
-
کافور اسفرم
لغتنامه دهخدا
کافور اسفرم . [ رِ اِ ف َ رَ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به کافور اسپرم شود.
-
شاه اسفرم
لغتنامه دهخدا
شاه اسفرم . [ اِف َ رَ ] (اِ مرکب ) معرب شاه اسپرم . ریحان ملکی . (ضریر انطاکی ). حبق صعتری . حبق کرمانی . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). ضیمران . (مفاتیح ). و رجوع به شاه اسپرم شود.
-
مورد اسفرم
لغتنامه دهخدا
مورد اسفرم . [ اِ ف َ رَ ] (اِ مرکب ) مورد اسپرم . آس بری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مورد اسپرم شود.
-
جستوجو در متن
-
ضیمران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ضَیمَران] ‹ضومران› (زیستشناسی) [قدیمی] zeyma(o)rān ریحان؛ شاهاسفرم.
-
گلسوری
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol suri) همان گل سرخ ، گل آتشی از اسفرمها .
-
اسفرغم
لغتنامه دهخدا
اسفرغم . [ اَ / اِ ف َ غ َ / اِ ف َ رَ ] (اِ)اسپرغم . اسفرم . بفارسی شاه سفرم است . (فهرست مخزن الادویه ). و ظاهراً اسفرغم و صور دیگر آن بمعنی گیاهان خوشبوی باشد. رجوع به اسپرغم و اسپرم و اسفرم شود.
-
خیزران بلدی
لغتنامه دهخدا
خیزران بلدی . [ خ َ زُ / زَ ن ِ ب َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مورد اسفرم را گویند و آن آس بری است گرم و خشک . (برهان ) (از آنندراج ). مورد اسپرم . (یادداشت مؤلف ).
-
جمسفرم
لغتنامه دهخدا
جمسفرم . [ ج َ م َ ف َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) گیاهی است که در قوت به شیح ماند و در جبال اصفهان بسیار روید. (اقرب الموارد از ابن بیطار). جم اسفرم . (فرهنگ فارسی معین ). جم اسپرم . رجوع به جم اسپرم شود.
-
حبق صعتری
لغتنامه دهخدا
حبق صعتری . [ ح َ ب َ ق ِ ص َ ت َ ] (اِ مرکب ) حبق کرمانی . شاه اسفرم . (داود ضریر انطاکی ) (منتهی الارب ). شاهسپرم . سلطان الریاحین . ریحان الملک . حبق ملکی . و صاحب برهان گوید: حبق صعتری و حبق کرمانی ، شاهسفرم است که ریحان باشد و آن را ضیمران نیز گ...
-
عصبة
لغتنامه دهخدا
عصبة. [ ع َ ص َ ب َ ] (اِ) ریحانی است که آن را جم اسفرم خوانند، و بعضی گویند لبلاب است که عشق پیچان باشد. (برهان ). جم سفرم است ،و گویند لبلاب است که به یونانی فسوس گویند. (از اختیارات بدیعی ). ریحان سلیمان ، و گویند لبلاب است . (الفاظ الادویة). جم ا...