کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیذان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استیذان
/'estizān/
معنی
اذن خواستن؛ اجازه خواستن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استیذان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استئذان] [قدیمی] 'estizān اذن خواستن؛ اجازه خواستن.
-
استیذان
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) اجازه خواستن ، اذن طلبیدن .
-
استیذان
لغتنامه دهخدا
استیذان . [ اِ ] (ع مص ) استئذان .دستوری خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). اجازه خواستن .اجازت خواستن . اباحه خواستن . طلب دستوری کردن . اذن طلبیدن . اجازه طلبیدن . طلب اجازه : و بعد ازین پادشاهزادگان در کاری که به مصالح این ولایات تعلق داشته باشد بی اس...
-
جستوجو در متن
-
مستأذن
لغتنامه دهخدا
مستأذن . [ م ُ ت َءْ ذَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استیذان . آنکه از وی اذن و دستوری خواهند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استئذان و استیذان شود.
-
استئذان
لغتنامه دهخدا
استئذان . [ اِ ت ِءْ ] (ع مص ) رجوع به استیذان شود.
-
مستأذن
لغتنامه دهخدا
مستأذن . [ م ُ ت َءْ ذِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیذان . دستوری خواهنده . (منتهی الارب ). اذن خواهنده . (اقرب الموارد). رجوع به استئذان و استیذان شود.
-
عمادالدین زوزنی
لغتنامه دهخدا
عمادالدین زوزنی . [ ع ِ دُدْ دی ن ِ زو زَ ] (اِخ ) از شعرای قرن هشتم هَ . ق . مشهور به عماد زوزنی و ملک عماد خوافی زوزنی . وی از شعرای عهد سلاجقه و مداح طغان شاه و اهل زوزن و از تلامذه ٔ سیدحسن غزنوی بود. وی پس از مدتی مداحی ، به ارشاد امام غزالی ترک...
-
استطلاع
لغتنامه دهخدا
استطلاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب آگاهی کردن . آگاهی خواستن . پرسیدن . آگاهی جستن . (غیاث ). اطلاع خواستن . (غیاث ). وقوف وآگاهی خواستن . استخبار. بررسیدن . || دیده ور کردن خواستن . (زوزنی ). طلب دیده وری . دیده ور کردن .(تاج المصادر بیهقی ). || نگریس...
-
طرد و عکس
لغتنامه دهخدا
طرد و عکس . [ طَ دُ ع َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) طرد و عکس این است که سخنی را به ترتیبی برانند و آنگاه آن را معکوس کنند، چنانکه گویند: هر آتشی گوهری تابنده و سوزنده است و هر گوهری تابنده و سوزنده آتش است . (از تاج العروس ). در نزد اصولیان دوران است ...
-
دستوری خواستن
لغتنامه دهخدا
دستوری خواستن . [ دَ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) اجازت خواستن . رخصت طلبیدن . استیذان . (دهار) (ترجمان القرآن ). استیناس . (یادداشت مرحوم دهخدا). استجازه کردن . اجازه طلبیدن . اذن خواستن . استجازه : همه به روم بازآمدند و از وی دستوری خواستند که با وی ب...
-
طاهرة
لغتنامه دهخدا
طاهرة. [ هَِ رَ ] (اِخ ) لقب خدیجه نخستین همسر حضرت پیامبر اسلام (ص ) است که نسب وی در نیای چهارم «قصی » بدینسان به پیامبر می پیوندد: خدیجه بنت خویلدبن اسدبن عبدالعزی بن قصی بن کلاب . خواندمیر گوید: خدیجه اقرب ازواج طاهرات است از روی حسب و نسب به سید...
-
ازهر
لغتنامه دهخدا
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن سعد السمان الباهلی بالولاء البصری . محدث است . وی از حمید طویل و از وی اهل عراق روایت کنند و از پیش آنکه ابوجعفر منصور بخلافت رسید، ازهر مصاحب وی بود و آنگاه که او تولیت خلافت یافت ازهر نزد وی شد و منصور او را بارنداد و او...
-
کاپیتولاسیون
لغتنامه دهخدا
کاپیتولاسیون . [ ت ُ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) کاپیتلاسیون . حقی که به اتباع خارجیان در مملکتی دهند مبنی بر اینکه در محاکم خود آن مملکت محاکمه نشوند، بلکه در محاکم مربوط به دولت خود محاکمه گردند. در رساله ٔ «حقوق بین الملل خصوصی » چ 1 صفحه ٔ 35 آمده : در ...
-
قانون اساسی
لغتنامه دهخدا
قانون اساسی . [ ن ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قانون یک سلسله قواعدی است که شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه ٔ کشور و امتیازات و تکالیف افراد را نسبت بدولت بیان میکند. مسائلی که معمولاً در قانون اساسی حل و فصل میشود عبارت است از:شکل حکومت (سلطنتی یا...