کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیآر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استیآر
لغتنامه دهخدا
استیآر. [ اِ تی ] (ع مص ) استیئار.در پی یکدیگر دویدن در زمین سخت و کوه : اِسْتَوْاءَرَت ِ الابل ؛ ای تتابعت علی نفار. قال ابوزید هذا اذا تفرقت فصعدت الجبل و اذا کان نفارها فی السهل قیل اِسْتَاءْوَرَت ْ. قیل هذا کلام بنی عقیل . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
استیار
لغتنامه دهخدا
استیار. [ اِ ] (ع مص ) برفتن . (تاج المصادر بیهقی ). رفتن . || به روش کسی رفتن : استار سیرته ؛ ای استن بسنته . (منتهی الارب ). || خواربار آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خواربار داشتن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
استیار
لغتنامه دهخدا
استیار. [ اِ ] (ع مص ) برفتن . (تاج المصادر بیهقی ). رفتن . || به روش کسی رفتن : استار سیرته ؛ ای استن بسنته . (منتهی الارب ). || خواربار آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خواربار داشتن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
استنان
لغتنامه دهخدا
استنان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دندان مالیدن . مسواک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || نمایان و ناپدید شدن : استن السراب ؛ نمایان و ناپدید شد سراب . || سکیزیدن . (تاج المصادر بیهقی ). برجستن اسب و توسنی کردن : استن الفرس . || سنون کردن داروئی را. چون سنون ...