کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسبات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسباط
لغتنامه دهخدا
اسباط. [ اَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. اسماعیل بن عبداﷲ سمویه از او روایت دارد و وی از ابی داود روایت کند. ابونعیم از او به وسایطی خبری نقل کند. (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 224).
-
اسباط
لغتنامه دهخدا
اسباط. [ اَ ] (اِخ ) ابن نصر، مکنی به ابی یوسف . محدث است .
-
اسباط
لغتنامه دهخدا
اسباط. [ اَ ] (اِخ ) شیخ یوسف . متوفی بسال 300 هَ . ق . (حبیب السیر جزو3 از ج 2 ص 105).
-
اسباط
لغتنامه دهخدا
اسباط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سِبط. پسران پسر و پسران دختر. (غیاث ). فرزندان فرزند. || امم . || گروه ها از یهود.- اسباط بنی اسرائیل ؛ قبایل آن . (منتهی الارب ). فرزندان یعقوب پیغمبر علیه السلام . (مهذب الاسماء). امت موسی (ع ) زیرا که امت او اولاد دوازده ...
-
اسباط
لغتنامه دهخدا
اسباط. [ اَ ](اِخ ) ابن ابراهیم المعدل المدینی . متوفی بسال 340 هَ . ق . وی از احمدبن خشنام و ابراهیم بن سعدان و ابن ابی عاصم روایت دارد. ابونعیم از او به وسایطی حدیثی از رسول (ص ) روایت کرده است . (ذکر اخبار اصبهان تألیف ابی نعیم چ لیدن سال 1931 م ...
-
اسباط
لغتنامه دهخدا
اسباط. [ اِ ] (ع مص ) خاموش شدن از بیم و سر فرودافکندن . (منتهی الارب ). || بر زمین دوسیدن از ضرب و زخم یا بیماری . دوسیدن به زمین و دراز گشتن از ضرب . (منتهی الارب ). || چشم فروخوابانیدن در خواب : اسبط فی نومه . (منتهی الارب ). || اسباط از امری ؛ غف...
-
اسباط
لغتنامه دهخدا
اسباط. [اَ ] (اِخ ) ابن واصل الشیبانی . جاحظ در البیان و التبیین (چ سندوبی ج 1 ص 38) بیتی ازو نقل کرده است .
-
أَسْبَاطِ
فرهنگ واژگان قرآن
فرزندان -نوه ها(اسباط جمع سبط به معناي پسر زاده و يا دختر زاده است ، و ليکن در بني اسرائيل به معناي قوم خاصي بوده ، سبط در اصطلاح ايشان به منزله قبيله در نزد عرب است )
-
جستوجو در متن
-
مسبتة
لغتنامه دهخدا
مسبتة. [ م ُ ب ِ ت َ ] (ع ص ) مسبّتة. مؤنث مسبت که نعت فاعلی است از اسبات . رجوع به مسبت و اسبات شود.- ادویه ٔ مسبته ؛ دواهای سبات آور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
شنبهی کردن
لغتنامه دهخدا
شنبهی کردن . [ شَم ْ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عید گرفتن جهودان به شنبه . اِسبات . شنباذ. تشنبذ. (یادداشت مؤلف ). در روز شنبه درآمدن و به اعمال آن عمل کردن و تعطیل کردن در کارها. (ناظم الاطباء).
-
مسبت
لغتنامه دهخدا
مسبت . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اسبات . رجوع به اسبات شود. || در روز شنبه درآینده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به شنبه درآمده . شنبه را عید کرده (یهود). (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنکه از جای نجنبد. (منتهی الارب ). آنکه به سبب بیماری ی...
-
آسایش
لغتنامه دهخدا
آسایش . [ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر و مصدر دویم آسودن . راحت . استراحت . آسانی . آسودگی . دعه . وداعَت . خفض عیش . تنعم . رَوح . مقابل رنج : بدانگه که می چیره شد بر خردکجا خواب و آسایش اندرخورد. فردوسی .شما را از آسایش و بزمگاه بیکسر تهی شد سر از رزمگاه...