کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسایش
دیکشنری فارسی به عربی
استراحة , راحة , رفاهية
-
واژههای مشابه
-
آسایش
فرهنگ نامها
(تلفظ: āsāyeš) (اسم مصدر از آسودن) راحت ، استراحت ، آسانی ، آسودگی ، فراغ ، سکون ، آرام .
-
آسایش
واژگان مترادف و متضاد
آرامش، آسودگی، استراحت، ترفیه، تنآسانی، تنعم، راحت، راحتی، رفاه، سکون، شادکامی، فراغ، فراغت ≠ دغدغه، سختی، مشقت، ناآرامی
-
آسایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'āsāyeš ۱. آسودگی؛ راحتی.۲. استراحت.
-
well-being
آسایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] داشتن زندگی خوب و احساس رضایت خاطر
-
آسایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ په . ] (اِمص .) آسودگی ، راحتی .
-
آسایش
لغتنامه دهخدا
آسایش . [ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر و مصدر دویم آسودن . راحت . استراحت . آسانی . آسودگی . دعه . وداعَت . خفض عیش . تنعم . رَوح . مقابل رنج : بدانگه که می چیره شد بر خردکجا خواب و آسایش اندرخورد. فردوسی .شما را از آسایش و بزمگاه بیکسر تهی شد سر از رزمگاه...
-
آسایش جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آسایشجوی› 'āsāyešju ۱. آسایشطلب؛ آسایشخواه؛ آنکه آسایش میخواهد.۲. آنکه دربند تنآسایی است.
-
آسایش جو
لغتنامه دهخدا
آسایش جو. [ ی ِ ] (نف مرکب ) آسایش جوی . آنکه آسایش طلبد. آنکه فراغت و کاهلی دوست گیرد.
-
آسایش جویی
لغتنامه دهخدا
آسایش جویی . [ ی ِ جو ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آسایش جوی .
-
آسایش خواه
لغتنامه دهخدا
آسایش خواه . [ ی ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) آسایش جوی .
-
آسایش خواهی
لغتنامه دهخدا
آسایش خواهی . [ ی ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) آسایش جویی .
-
آسایش طلب
لغتنامه دهخدا
آسایش طلب . [ ی ِ طَ ل َ ] (نف مرکب ) آسایش جوی .
-
آسایش طلبی
لغتنامه دهخدا
آسایش طلبی . [ ی ِ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) آسایش جویی .