کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسام
لغتنامه دهخدا
اسام . [ اَ ] (اِخ ) مملکتی است قدیمی در حد شمال شرقی نپال ، اکنون مقاطعه ایست در جانب شمال شرقی هندوستان جزو حکومت کلکته . موقع آن بین 25 درجه و 50دقیقه و 28 درجه و 20 دقیقه و 97 درجه و 30 دقیقه طول شرقی است . حد شمالی آن بهونان و از شمال شرقی تبت و...
-
واژههای مشابه
-
آسام
لغتنامه دهخدا
آسام . (اِ) مقلوب آماس . (انجمن آرای ناصری ). و ظاهراً آسام اصل سام است نه مقلوب آماس : السرسام فارسیة، السَّر هو الرأس و السام هو الورم . البرسام ، البر هو الصدر و السام هو الورم . و در فارسی حذف «آ» در کلمات مصدره ٔ بدان بسیار باشد. رجوع به «آ» شو...
-
اسآم
لغتنامه دهخدا
اسآم . [ اِس ْ ] (ع مص ) بستوه آوردن . (زوزنی ). بستوه آوردن کسی را. (از منتهی الارب ).
-
اسأم
لغتنامه دهخدا
اسأم . [ اَ ءَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سؤم . ملول تر. بستوه آمده تر.
-
واژههای همآوا
-
عصام
لغتنامه دهخدا
عصام . [ ع َ ] (ع اِ) حلقه ای که در گردن سگ باشد. ج ، أعصام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
عصام
لغتنامه دهخدا
عصام . [ ع ِ ] (اِخ ) (ملا...) نام او عبدالملک بن جمال الدین عصامی و مشهور به ملا عصام است . رجوع به عبدالملک (ابن جمال العصامی ...) شود.
-
عصام
لغتنامه دهخدا
عصام . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن شهبربن حارث بن ذبیان بن عذرة. از سواران و فصیحان عرب در دوره ٔ جاهلیت . در مورد کسانی که شرافت را با اکتساب و نه به اصل و نسب به دست آورده اند، به وی مثل زنند و گویند: «کن عصامیاً و لاتکن عظامیاً»؛ یعنی به شرافت خود فخر و مب...
-
عصام
لغتنامه دهخدا
عصام . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن عمرو بغدادی ، مکنی به ابوحمید. تابعی است . رجوع به ابوحمید شود.
-
عصام
لغتنامه دهخدا
عصام . [ ع ِ ] (ع اِ) بند مشک و دوال که به وی بردارند مشک را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رسن محمل که بر تصدیر وسینه بند و تنگ شتر بندند تا سپس نرود. (از منتهی الارب ). شکال ، در محمل . (از اقرب الموارد). || رسن دلو و مشک و آبدستان که بدان ب...
-
آثام
فرهنگ واژههای سره
گناهان، گناهها
-
آثام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اِثْم] [قدیمی] 'āsām = اثم
-
آثام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ اثم ؛ گناه ها، بزه ها.
-
عصام
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بند (مشک و جز آن ). 2 - دسته (کوزه ، دلو).