عصام . [ ع ِ ] (ع اِ) بند مشک و دوال که به وی بردارند مشک را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رسن محمل که بر تصدیر وسینه بند و تنگ شتر بندند تا سپس نرود. (از منتهی الارب ). شکال ، در محمل . (از اقرب الموارد). || رسن دلو و مشک و آبدستان که بدان بندند. || دسته ٔ آوند که بدان آویزند. (منتهی الارب ). عروه و دسته ٔ ظرف که بوسیله ٔ آن آویخته شود. (از اقرب الموارد). || سرمه . (منتهی الارب ). کحل . (اقرب الموارد). || جای باریک یک طرف دنب . (منتهی الارب ). قسمت باریک انتهای دم . (از اقرب الموارد). || مجازاً، عهد و پیمان . (از اقرب الموارد). ج ، أعصِمة، عُصم ، عِصام ، که لفظ اخیر با مفردش یکسان است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زره تابان و نرم . || معصم و موضعدستبند از ساعد. (ناظم الاطباء). || ج ِ عِصام بر لفظ مفرد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
- امثال :
کن عصامیاً و لاتکن عظامیاً .
و ماورأک یا عصام . رجوع به عصام (ابن شهبر...)شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.