کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازاحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ازاحة
معنی
جابجاشدگي , دررفتگي (استخوان يا مفصل) , جانشين سازي , تغيير مکان
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازاحة
لغتنامه دهخدا
ازاحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) اِزاحَت . دور گردانیدن . (زوزنی ). دور گردانیدن از جای . (منتهی الارب ). دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اِزاخَة: ازاح الشی ٔ؛ ازاغه من موضعه و نحاه . (تاج العروس ). || زایل کردن . از میان برداشتن . (اقرب الموارد) : امیر اب...
-
ازاحة
دیکشنری عربی به فارسی
جابجاشدگي , دررفتگي (استخوان يا مفصل) , جانشين سازي , تغيير مکان
-
واژههای همآوا
-
عضاهة
لغتنامه دهخدا
عضاهة. [ ع ِ هََ ] (ع اِ) بزرگترین ازدرخت ، یا آن خمط است ، یا هر درخت خاردار، یا درخت خاردار بزرگ و دراز مانند مغیلان . (منتهی الارب ). هر درخت بزرگی که دارای خار باشد مانند غرف و طلح و سلم و سدر و سیال و سلم و ینبوب و قتاد و کهنبل و غرب و عوسج و شو...
-
ازاحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ازاحة] [قدیمی] 'ezāhat دور کردن؛ زایل کردن؛ از میان بردن.
-
ازاحت
فرهنگ فارسی معین
(اِ حَ) [ ع . ازاحة ] (مص م .) 1 - دور کردن . 2 - زایل کردن . 3 - (مص ل .) رفتن ، دور شدن .
-
جستوجو در متن
-
جابجاشدگی
دیکشنری فارسی به عربی
ازاحة
-
دررفتگی (استخوان یا مفصل)
دیکشنری فارسی به عربی
ازاحة
-
جانشین سازی
دیکشنری فارسی به عربی
ازاحة
-
تغییر مکان
دیکشنری فارسی به عربی
ازاحة
-
ازاحت
فرهنگ فارسی معین
(اِ حَ) [ ع . ازاحة ] (مص م .) 1 - دور کردن . 2 - زایل کردن . 3 - (مص ل .) رفتن ، دور شدن .
-
ازاخة
لغتنامه دهخدا
ازاخة. [ اِ خ َ ] (ع مص ) دور کردن . یکسو گردانیدن . (منتهی الارب ). اِزاحة.
-
دور گردانیدن
لغتنامه دهخدا
دور گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دور کردن . دور ساختن . راندن . (یادداشت مؤلف ). انئاء. اطراح . طرح . اقصاء. اضراح . ازاحة. اسحاق . (منتهی الارب ). ابعاد. (دهار). زحزحة. (ترجمان القرآن ): جنب ؛ دور گردانیدن کسی را. طهر. اشذاء؛ دور گردانیدن چیزی ...
-
شاذان
لغتنامه دهخدا
شاذان . (اِخ ) ابن جبرئیل بن اسماعیل بن ابی طالب قمی متوطن مدینه ، فقیه شیعی سده ٔ ششم مکنی به ابوالفضل و ملقب به سدیدالملة والدین ، از ثقات محدثین و معاصر صاحب کتاب «السرائر» است . او راست کتاب «الفضائل » که در آن نوادر اخبار مناقب و معجزات فراهم آم...