کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارملة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارملة
معنی
بيوه , بيوه زن , بيوه کردن , بيوه شدن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارملة
لغتنامه دهخدا
ارملة. [ اَ م َ ل َ ] (ع ص ) زن بی شوهر. زن بیشوی بیوه و اگر بی شوهر موسر باشد او را ارمله نگویند. بیوه ٔ محتاج و بیچاره . (منتهی الأرب ). زن بی شوی فقیر و بدبخت .بیوه ، و مرد و زن را گویند. (مهذب الاسماء). ج ، اَرامِل ، ارامیل . (منتهی الأرب ). مر...
-
ارملة
دیکشنری عربی به فارسی
بيوه , بيوه زن , بيوه کردن , بيوه شدن
-
جستوجو در متن
-
بیوه زن
دیکشنری فارسی به عربی
ارملة
-
بیوه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارملة
-
بیوه شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ارملة
-
بیوه
دیکشنری فارسی به عربی
ارملة , وحيد
-
بیوه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارمله، شومرده، مطلقه ۲. ارمل، زنمرده، مطلق
-
ارمل
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) [ ع . ارملة ] (ص .) 1 - مجرد، مرد بی زن . 2 - تهی دست .
-
ارامیل
لغتنامه دهخدا
ارامیل . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَرمَل و اَرْمَلَة. || (اِ) ج ِ اُرمولة.
-
ارامل
لغتنامه دهخدا
ارامل . [ اَ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَرمَل و اَرمَلة. مردان بی زن . زنان بی شوهر. || مستمندان . فقیران .مساکین . درویشان . مردان و زنانی که قدرت بهیچ چیز نداشته باشند. (غیاث ): فضله ٔ مکارم ایشان [ توانگران ] به اَرامِل و پیران و اقارب و جیران رسیده . ...
-
ارمال
لغتنامه دهخدا
ارمال . [ اِ ] (ع مص ) ارمال نسیج ؛ بافتن بوریا و جز آن . باریک بافتن بوریا یا عام است . (منتهی الأرب ). حصیر بافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || ارمال ِ سریر؛ بافتن آن با برگ خرما. به رسن برگ خرما بافتن سریر را. (منتهی الأرب ). || ارمال حبل ...
-
ترمیل
لغتنامه دهخدا
ترمیل . [ ت َ ] (ع مص ) بافتن یا باریک بافتن بوریا را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باریک بافتن بافته را. (اقرب الموارد) (المنجد). || خون آلود کردن . (تاج المصادر بیهقی ). زبون و آلوده و آلوده بخون و ناچیز گردانیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ا...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ارملة. کشیش سریانی کاتولیکی . مولد ماردین سال 1879 م . دردیر الشرفة تعلیم یافت و در سنه ٔ 1903 م . مرتبه ٔ کاهنی یافت و از 1911 تا 1918 م . متولی تعلیم رهبانان افرامی ماردین بود. سپس در شهر بیروت توطن گزید و درمدرسه ٔ ابتدائی طا...
-
بیوه
لغتنامه دهخدا
بیوه . [ وَ / وِ ] (ص ) غریب . تنها. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || زنی را گویند که شوهرش مرده باشد یا او را طلاق داده باشد. (از برهان ) (از ناظم الاطباء). زنی که شوهرش مرده باشد. (از انجمن آرا) (آنندراج ) (شرفنامه منیری ). زن بی مرد. زن که شوی ...