کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارجوزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارجوزه
/'orjuze/
معنی
۱. کتاب منظومی که بیشتر در قالب مثنوی سروده میشد و اغلب شامل موضوعاتی خاص، مانند پزشکی و منطق بوده است.
۲. سخنان مفاخرهآمیز که معمولاً در میدان جنگ ادا میشود؛ رجز.
۳. (موسیقی) گوشهای در دستگاه چهارگاه؛ رجز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارجوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ارجوزَة] 'orjuze ۱. کتاب منظومی که بیشتر در قالب مثنوی سروده میشد و اغلب شامل موضوعاتی خاص، مانند پزشکی و منطق بوده است.۲. سخنان مفاخرهآمیز که معمولاً در میدان جنگ ادا میشود؛ رجز.۳. (موسیقی) گوشهای در دستگاه چهارگاه؛ رجز.
-
ارجوزه
فرهنگ فارسی معین
(اُ زَ) [ ع . ارجوزة ] (اِ.) قصیده در بحر رجز، شعر کوتاه . ج . اراجیز.
-
ارجوزه
لغتنامه دهخدا
ارجوزه . [ اُ زَ ] (ع اِ) قصیده گونه ای از بحر رَجز. قصیده ای بوزن رَجز. || بیت کوتاه . (ربنجنی ) (مهذب الاسماء). شعر کوتاه . ج ، اَراجیز. (مهذب الاسماء).- ارجوزه خواندن ؛ شعر خواندن در معرکه و جنگ . خودستائی کردن .
-
واژههای مشابه
-
ارجوزه خواندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) رجز خواندن درهنگام جنگ و خود را ستودن .
-
ارجوزه خوان
لغتنامه دهخدا
ارجوزه خوان . [ اُ زَ / زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) اُجوزه خواننده . که اُرجوزه خواند. راجِز.
-
جستوجو در متن
-
قوام الدین
لغتنامه دهخدا
قوام الدین . [ ق َ مُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن سیدمحمدمهدی حسینی سیفی قزوینی . از فقهاء و ادبا و شعرای عهد صفویه و از شاگردان شیخ جعفر قاضی است . او راست : 1 - ارجوزة فی الاخلاق . 2 - ارجوزة فی الاسطرلاب ، و این نظم صحیفة الاسطرلاب شیخ بهایی است . 3 - ار...
-
رجازة
لغتنامه دهخدا
رجازة. [ رَج ْ جا زَ ] (ع ص ) رَجّاز. ارجوزه گوی . (از اقرب الموارد). و رجوع به ارجوزة و رَجّاز شود.
-
رجز
لغتنامه دهخدا
رجز. [ رَ ] (ع مص ) شعر رَجَز گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). شعر کوتاه گفتن . (مصادراللغة زوزنی ). ارتجاز. (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). انشاد ارجوزة. (از اقرب الموارد). || رجز بکسی ؛ ارجوزه گفتن برای وی . (ناظم الاطباء). ارجوزه خواندن برای وی ....
-
اراجیز
لغتنامه دهخدا
اراجیز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اُرجوزة.
-
ترجیز
لغتنامه دهخدا
ترجیز. [ ت َ ] (ع مص ) اُرجوزة خواندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد) (آنندراج ).و ارجوزه قصیده مانندی از بحر رجز است . (آنندراج ).
-
حسن نائینی
لغتنامه دهخدا
حسن نائینی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) او راست : ارجوزه ، در زکاة. و ارجوزه در فلسفه به نام «شمعات العلوم ». (ذریعه ج 1 ص 490).
-
مرتجز
لغتنامه دهخدا
مرتجز. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) ارجوزه خوان . (منتهی الارب ). ارجوزه گوی . که ارجوزه خواند.که قصیده در بحر رجز خواند. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نعت فاعلی است از ارتجاز. رجوع به ارتجازشود. || تندر آوازه کننده . (آنندراج ). رعدکه بغرد. نعت است از...
-
ارتجاز
لغتنامه دهخدا
ارتجاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رجَز خواندن . (زوزنی ). ارجوزه خواندن . ارجوزه گفتن . رجز گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || از بحر رجز شعر خواندن و شعر گفتن . || غریدن تندر. غریدن رعد.