رجز. [ رَ ] (ع مص ) شعر رَجَز گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). شعر کوتاه گفتن . (مصادراللغة زوزنی ). ارتجاز. (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). انشاد ارجوزة. (از اقرب الموارد). || رجز بکسی ؛ ارجوزه گفتن برای وی . (ناظم الاطباء). ارجوزه خواندن برای وی . (منتهی الارب ). انشاد ارجوزه برای کسی . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.