کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارتاع
لغتنامه دهخدا
ارتاع . [ اَ ] (ع اِ) ارتاعی از مردم ؛ جماعتی بسیار: رأیت اَرتاعاً من الناس ؛ دیدم جماعت بسیار از مردم . (منتهی الارب ).
-
ارتاع
لغتنامه دهخدا
ارتاع . [ اِ ] (ع مص ) چرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بچرانیدن . چرانیدن شتران خود را. || رویانیدن باران علف چریدنی را. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
ارتاء
لغتنامه دهخدا
ارتاء. [ اِ ] (ع مص ) خندیدن : اَرتَاء الرجل ؛ ضحک فی فتور. (تاج العروس ).
-
ارطاء
لغتنامه دهخدا
ارطاء. [ اِ ] (ع مص ) اَرطی برآوردن زمین . || بالغ شدن و بزنی رسیدن دختر. (منتهی الأرب ).
-
جستوجو در متن
-
مرتع
لغتنامه دهخدا
مرتع. [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) غیث مرتع، بارانی که برویاند علف زار و چراگاه را. (از منتهی الارب ). نعت فاعلی است از ارتاع . رجوع به ارتاع شود. || فراخ روزی که هر چه خواهد او را حاصل شود، گویند: فلان مرتع. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
ارتیاع
لغتنامه دهخدا
ارتیاع . [ اِ ] (ع مص ) ترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). بترسیدن . (زوزنی ). خوف . هراس . ترس : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300). و سباشی تکین ، از ارتیاع اتباع ارسلان مکنت مقام و فرصت استجمام نیافت . (تر...
-
استکانة
لغتنامه دهخدا
استکانة. [ اِ ت ِ ن َ ] (ع مص ) استکانت . زاری . زاری کردن . تضرع . زاریدن . || فروتنی کردن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (مجمل اللغه ) (تاج المصادر بیهقی ). خوار گردیدن . فروتنی . حقارت . عجز. (غیاث ). مؤلف غیاث گوید: بعضی گفته اند که مشتق از کین است ک...
-
چرانیدن
لغتنامه دهخدا
چرانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) شبانی و چوپانی کردن . علف در علفزار بحیوانات خورانیدن . (ناظم الاطباء). چراندن . (فرهنگ نظام ). چراندن حیوانات علف خوار در مرتع یا بیابان . ستوران و چارپایان چرائی را در چراگاه چرا دادن . چارپایان علف خوار را به چرا بردن و ...
-
استرجاع
لغتنامه دهخدا
استرجاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) انّا ﷲ و انّا الیه راجعون گفتن . (منتهی الارب ). انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت . (تاج المصادر بیهقی ): و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300)؛ ترجمه ٔ آن : و فروتنی نمود و استرجاع کر...
-
تفجع
لغتنامه دهخدا
تفجع. [ ت َ ف َج ْ ج ُ ] (ع مص ) اندوه نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اندوه و دردمندی . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دردمند شدن از سختی و بلا و اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع قا...