کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اذکان
لغتنامه دهخدا
اذکان . [ اَ ] (اِخ ) ناحیه ایست از کرمان یکی از رستاقهای روذان . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
ازکان
لغتنامه دهخدا
ازکان . [ اَ ](ص ) اژکان . (مؤید الفضلاء). رجوع به اَژْکان شود.
-
ازکان
لغتنامه دهخدا
ازکان . [ اِ ] (ع مص ) دانستن چیزی را و دریافتن . (از منتهی الارب ). شناسیدن . (زوزنی ). || آگاه گردانیدن . (منتهی الارب ). بیاگاهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || گمان بردن یا گمان قوی بردن . || بگمان گفتن و راست برآمدن آن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
حجرالبیش
لغتنامه دهخدا
حجرالبیش . [ ح َ ج َ رُل ْ ] (ع اِ مرکب ) ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر در ذیل ذکر حجر التیس گوید: و یسمی حجر التیس نسبةً الی العنز. و منهم من یصحفه بما هو اصدق و احق و اشرف ، فیقول حجر البیش اذکان دافعاً لمضرته . (الجماهر ص 203). رجوع به حجرالتیس ...
-
حجرالخوارزمی
لغتنامه دهخدا
حجرالخوارزمی . [ ح َ ج َ رُل ْ خوا / خا رَ ] (ع اِ مرکب ) بیرونی در کتاب الجماهر در ذیل ذکر الماس گوید: و حمل الینا من نواحی اسفینقان او السریقان فی حدود نسا احجار فی شکل الشعیرات بعینها و قدها، و یری فی بعضها مثلثات کمثلثات الالماس ... و اظن هناک ظن...
-
ذوالنون
لغتنامه دهخدا
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) (از: ذوصاحب و مالک و نون به معنی ماهی ) اسم سیف لهم قیل کان لمالک بن قیس اخی قیس بن زهیر لکونه علی مثال سمکة فقتله حمل بن بدر و اخذ منه سیفه ذاالنون فلما کان یوم الهباءة قتل الحرث بن زهیر حمل بن بدر و اخذ منه ذاالنون و ف...
-
انار
لغتنامه دهخدا
انار. [ اَ] (اِخ ) [ شهرکیست ] بر راه رودان از پارس و [ جای ] بانعمت . (حدود العالم چ دانشگاه ص 129). در هفتادوپنج میلی یزد، نیمه راه یزد و شهربابک شهر انار است که در جهت جنوب خاوری شصت میل تا بهرام آباد فاصله دارد. اکنون انار و بهرام آباد هر دو از ت...
-
شبدیز
لغتنامه دهخدا
شبدیز. [ ش َ ] (ص مرکب ) مرکب از شب و دیز به معنی سیاه . شب رنگ . سیاه فام . مانند شب در سیاهی . و مؤلف سراج گوید: دیز مبدل دیس است به معنی مانند. (از فرهنگ نظام ). || (اِخ ) نام اسپ خسروپرویز بوده . گویند چون رنگ آن سیاه بوده شبدیز نامیده شد چه دیز...
-
حجرالتیس
لغتنامه دهخدا
حجرالتیس . [ ح َ ج َ رُت ْ تی ] (ع اِ مرکب ) بپارسی تریاق پارسی و حجرالتریاق الفارسی و سنگ شبانکاره و زهر مهره و پازهر حیوانی گویند. بهترینش آن است که چون با شیر بر سنگ بسایند رنگ شیر مایل بسرخی گردد. طبیعتش به اعتدال نزدیک است . چون دوازده جو از او ...