کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اذرد
لغتنامه دهخدا
اذرد. [ ] (اِ) نوعی از زبدالبحر. (بحر الجواهر).
-
واژههای همآوا
-
آزرد
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) رنگ ، لون ، گونه .
-
آزرد
لغتنامه دهخدا
آزرد. [ زَ ] (اِ) رنگ . لون . گونه . آرنگ : ابر فروردین بباران در چمن پرورد وردگشت خیری با فراق نرگسش آزرد زرد. قطران .بوستان از بانگ مرغان پرخروش زیر گشت گلستان آزرد گوهر چون سریر میر گشت .قطران .
-
آزرد
لغتنامه دهخدا
آزرد. [ زَ ] (مص مرخم ، اِمص ) آزردگی . در شاهنامه های چاپی بیت ذیل دیده میشود : منوچهر از این کار پردردشدزمهراب و دستان پرآزرد شد.(درجای دیگر این کلمه را ندیده ام و بیت را هم در شاهنامه ٔ خطی و نسبةً معتمدی که در حدود 850 هَ . ق . نوشته شده نیافتم و...