کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادلب
لغتنامه دهخدا
ادلب . [ اِ؟ ] (اِخ ) کرسی قضائی است بهمین اسم در لواء حلب . قضاء ادلب مشتمل بر نواحی اریحا و سرمین و معرة مصرین و 104 قریه است که دارای خانه های بسیارند. و قصبه ٔ ادلب در مغرب حلب و بمسافت 12 ساعته راه از آنست و هوائی نیک دارد و در بن کوهی واقع شده ...
-
جستوجو در متن
-
اریحا
لغتنامه دهخدا
اریحا.[ اَ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی در قضای ادلب از ولایت و سنجاق حلب قریب 8 هزارگزی جنوب ادلب در دامنه ٔ جبل زاویه واقع است . هوای آن بسیار خوب است ، باغ ها و باغچه های فراوان دارد. نفوس آن 3000 تن . آثار قدیمه ٔ چندی در حوالی و اطراف آن پیداست . (قامو...
-
رأس العین
لغتنامه دهخدا
رأس العین . [ رَءْ سُل ْ ع َ ] (اِخ ) رأس عین . نام چند دهکده است در سوریه واقع در شهرستانهای ادلب و حمص و حماة و القلمون . (از اعلام المنجد).
-
سرجه
لغتنامه دهخدا
سرجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام عده ای از قراء که در سوریه واقع است ، از آن جمله است سرجه در بخش های المعره ، ادلب و جبل سمعان و سرجة کبیرة و سرجة صغیرة. (از المنجد).
-
عبدالنافع
لغتنامه دهخدا
عبدالنافع. [ ع َ دُن ْ نا ف ِ ] (اِخ ) ابن عمرالحموی . وی فاضل و از مردم حماة است . در طرابلس شام سکونت گزید و به سال 1016 هَ . ق . به ادلب درگذشت . او راست : الرسالة الهادیة الی اعتقاد الفرقة الناحیة. منظومة فی العقایده . تفسیر سورة الاخلاص و او راس...
-
اربعین
لغتنامه دهخدا
اربعین . [ اَ ب َ ] (اِخ ) کوهی است در جنوب ادلب از اعمال حلب ، دارای هوای نیک و آبهای عذب و متنزهات خرم وچهل دیر در آنست و موقع آن در وادی اللجاة است و وجه تسمیه ٔ آن به اربعین از این جهت است که چهل راهب راکه آنجا بودند بکشتند و گویند بمناسبت آنکه چ...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمد مرتینی . وی بسال 1218 هَ . ق . در ادلب از اعمال حلب متولد شد و هم بدانجا نشأت یافت و نزد پدرو دیگر علمای ادلب علم فراگرفت و در صناعت نظم و نثر رنج برد و بهره ٔ وافر به دست کرد. از نثر لطیف وی رساله ای است در احوال ابرا...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمدبن ابی بکر حلبی ، معروف به دادیخی . وی فقیه ، اصولی و کاتب بود و نزد پدر خویش و محمودبن ابی الشناء باذستانی و ابوالحسین علی بن ابراهیم عطار و عبدالقادربن بشیر و جز آنان تلمذ کرد، و از ایشان اجازت یافت و چندی نیاب...