کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخته کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اخته کردن
معنی
( ~. کَ دَ) [ تر - فا. ] (مص م .) 1 - تخم کشیدن ، خصی کردن . 2 - مدتی در برف یا ی خ نهادن گوشت خام تا ترد و نازک شود.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
castrate, emasculate, geld, neuter, unman
-
جستوجوی دقیق
-
اخته کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ تر - فا. ] (مص م .) 1 - تخم کشیدن ، خصی کردن . 2 - مدتی در برف یا ی خ نهادن گوشت خام تا ترد و نازک شود.
-
اخته کردن
لغتنامه دهخدا
اخته کردن . [ اَ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخم کشیدن . خصی کردن اسب و خروس و قوچ و جز آن را تا گشنی کردن نتواند. بیرون کردن بیضه ٔ خروس و قوچ و امثال آن تا فربهی گیرد.- امثال : ملانصرالدین است صد دینار می گیرد سگ اخته می کند، یک عباسی می دهد حما...
-
اخته کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخص , اخصاء , محايد
-
واژههای مشابه
-
آخته
واژگان مترادف و متضاد
۱. برافراشته، برکشیده، کشیده ۲. کوک، نواخته ۳. اخته
-
أُخْتِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
خواهرش
-
آخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āxte ۱. بیرونکشیدهشده؛ آهیخته؛ برکشیده؛ برآورده.۲. برافراشته: ◻︎ گرش بر فریدون بدی تاختن / امانش ندادی به تیغ آختن (سعدی۱: ۱۳۷)، ◻︎ ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای / صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست (سعدی۲: ۳۷۰).
-
آخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] [قدیمی] 'āxte = اخته
-
آخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ)(ص مف .) 1 - برآورده ، کشیده ، بیرون کشیده .2 - برافراشته ، بالا برده . 3 - کشیده ، مقابلِ منحنی . 4 - گشوده ، باز کرده .
-
آخته
لغتنامه دهخدا
آخته . [ ت َ / ت ِ ] (ترکی ، ص ) خایه برکشیده . خصی کرده از جانوران و خاصه اسب و خروس . اَخته .
-
آخته
لغتنامه دهخدا
آخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) اَخْته . آهخته . آهیخته . کشیده . برکشیده . آهنجیده . لنجیده . مسلول . مشهر. بیرون کرده . برآورده . بیرون کشیده . مستخرج . || درازکرده . ممدود. ممدوده . مبسوط. || برافراشته . مرفوع . بلندکرده . برفراشته . || بردوخته به (چ...
-
آخته چی
فرهنگ واژههای سره
سرآخور
-
اخته خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] [قدیمی] 'axtexāne جایی که اسبها را اخته میکردند؛ طویله.
-
اخته زغال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، فارسی] (زیستشناسی) 'axtezoqāl = زغالاخته
-
Cornus
زغالاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از زغالاختهایان با 30 تا 50 گونۀ اغلب خزاندار