کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخبیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اخبیه
/'axbiye/
معنی
= خبا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخبیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اخبیَة، جمعِ خباء] [قدیمی] 'axbiye = خبا
-
اخبیه
فرهنگ فارسی معین
(اَ یِ) [ ع . ] (اِ.) ج . خباء. 1 - خرگاه ، خیمه . 2 - یکی از ستارگان سعدالا خب یه ، منزل بیست و پنجم از منازل قمر.
-
اخبیه
لغتنامه دهخدا
اخبیه . [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ خِباء. خیمه ها. خرگاهها. خیمه های پشمین . آلاچیقهای پشمین . ابنیةالعرب ، طراف اواخبیة. فالطراف من اُدُم و الخباء من صوف او وبر.- سعدالأخبیه ؛ منزل بیست وپنجم از منازل قمر و از جمله ٔرباطات دوم است . مؤلف غیاث اللغات ب...
-
واژههای مشابه
-
سعد اخبیه
لغتنامه دهخدا
سعد اخبیه . [ س َ دِ اَ ی َ ] (اِخ ) رجوع به سعدالاخبیه شود.
-
اصحاب اخبیه
لغتنامه دهخدا
اصحاب اخبیه . [ اَ ب ِ اَ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باشندگان خیمه ها. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
اخبئه
لغتنامه دهخدا
اخبئه . [ اَ ب ِ ءَ ] (ع اِ) ج ِ خِباء. رجوع به اخبیه شود.
-
خباء
لغتنامه دهخدا
خباء. [ خ َ ] (ع اِ) داغی است که بر موضع پوشیده ای از ماده شتر نجیب زنند. ج ، اخبئة. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || خرگاهی که از موی یا پشم سازند و دارای دو یا سه ستون باشد . ج ، اخبئة و اخبیة . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ت...
-
غلف
لغتنامه دهخدا
غلف . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غِلاف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به غلاف شود : و قالوا قلوبنا غلف . (قرآن 88/2). و له [ لجوز القطا ] اخبیة کأخبیة الکاکنج فی جوف کل خباء غلف صغیر. (مفردات ابن البیطار). || (ص ) ج ِ اَغلَف ...
-
سعد ذابح
لغتنامه دهخدا
سعد ذابح . [ س َ دِ ب ِ ] (اِخ ) منزل بیست و دوم از منازل قمر و آن دو ستاره است که میان آنها دوری بقدر یک ذراع و بطرف یکی از آنها کوکبی خورداست که آن را میخواهد ذبح کند. (غیاث ) (آنندراج ). نام منزلها از منازل ماه . (مهذب الاسماء) : استاده سعد ذابح و...
-
سعدالاخبیه
لغتنامه دهخدا
سعدالاخبیه . [ س َ دُل ْ اَ ی َ ] (اِخ )منزل بیست و پنجم از منازل قمر و آن از آخر سعدالسعود است . و آن چهار ستاره است بر ذراع ساکب الماء الیمنی . (منتهی الارب ). منزل بیست و پنجم ... چهار ستاره است بر دست راست آبریز (دلو). (التفهیم ) : گردی بر آبی بی...
-
طراف
لغتنامه دهخدا
طراف . [ طِ ] (ع اِ) خرگاه ادیم . ج ، طُرَف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خیمه ٔ ادیمین . (مهذب الاسماء). خیمه ٔ چرمین . خیمه ای از چرم . ابنیةالعرب طراف ٌ او اخبیةٌ. فالطرف من ادم ، و الخباء من صوف او وبر. || آنچه از اطراف کشت و نواحی آن گیرند. || یق...
-
رباطات
لغتنامه دهخدا
رباطات . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رباط. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). ورجوع به رباط در معنی سلسله ٔ اعصاب شود. || (اصطلاح منطق ) در نزد اهل منطق حروف معانی نحوی ها باشد، و بعضی رباطات را ادوات گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). روابط....
-
زبانا
لغتنامه دهخدا
زبانا. [ زُ ] (اِخ ) نام منزل شانزدهم از منازل قمر و آن دو ستاره اندکه از آن دو شاخ پیشین برج عقرب است . (غیاث اللغات ). زبانا منزلی از منازل قمر که بیست و هشت منزل دارد. (کشف اللغات ). منزل شانزدهم بود از منازل بیست و هشت قمر و علامت او دو ستاره است...