کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احقاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احقاق
/'ehqāq/
معنی
مطالبۀ حق کردن.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
دادرسی، دادگر
فعل
بن گذشته: احقاق کرد
بن حال: احقاق کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احقاق
فرهنگ واژههای سره
دادرسی، دادگر
-
احقاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehqāq مطالبۀ حق کردن.
-
احقاق
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) مطالبة حق کردن ؛ به حق حکم کردن .
-
احقاق
لغتنامه دهخدا
احقاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حُقّه .
-
احقاق
لغتنامه دهخدا
احقاق . [ اِ ] (ع مص ) بر حق بداشتن . (تاج المصادر). بحقیقت بدانستن . (تاج المصادر). درست دانستن و یقین کردن امری را. (منتهی الارب ). || بسه سال کامل رسیدن بَکره و حقه گردیدن . || حق گفتن . (منتهی الارب ). || احقاق رَمیة؛ کشتن شکار را. || غلبه کردن ک...
-
واژههای مشابه
-
احقاق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احکم
-
احقاق حق
دیکشنری فارسی به عربی
حکم
-
جستوجو در متن
-
adjudicated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محاکمه شد، حکم کردن، داوری کردن، احقاق کردن
-
adjudicating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داوری، حکم کردن، داوری کردن، احقاق کردن
-
adjudicates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داوری می کند، حکم کردن، داوری کردن، احقاق کردن
-
adjudicate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محاکمه، حکم کردن، داوری کردن، احقاق کردن
-
adjudication
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قضاوت، داوری، حکم ورشکستگی، احقاق حق
-
adjudications
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قضاوت ها، قضاوت، داوری، حکم ورشکستگی، احقاق حق