کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احاله
/'ehāle/
معنی
۱. امری را به عهدۀ کسی واگذاشتن.
۲. (حقوق) خارج شدن یک پرونده از صلاحیت یک دادگاه و فرستادن آن به دادگاه دیگر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ارجاع، انتقال، محول، واگذار
۲. چارهسازی، حیله
فعل
بن گذشته: احاله کرد
بن حال: احاله کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احاله
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارجاع، انتقال، محول، واگذار ۲. چارهسازی، حیله
-
احاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: احالَة] ‹احالت› 'ehāle ۱. امری را به عهدۀ کسی واگذاشتن.۲. (حقوق) خارج شدن یک پرونده از صلاحیت یک دادگاه و فرستادن آن به دادگاه دیگر.
-
احاله
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . احالة ] 1 - (مص م .) حواله کردن ، واگذاشتن کار یا امری به عهدة دیگری . 2 - (مص ل .) از حالی به حال دیگر گشتن .
-
واژههای مشابه
-
احالة
لغتنامه دهخدا
احالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) تمام کردن سال . || مسلمان شدن . || خداوند شتران نازاینده گردیدن که باردار نمیشوند از گشن یافتن . (منتهی الارب ). خداوند شتران ستاغ شدن . (تاج المصادر). || بحال دیگر یا بجای دیگر گشتن . || گشتن سال بر چیزی . || سال گشت گردیدن...
-
احاله بوقت دیگر
دیکشنری فارسی به عربی
تاجيل
-
إحالة إلي جهة الإختصاصِ
دیکشنری عربی به فارسی
ارجاع به مقام … , ارجاع به مسئول ذيربط , ارجاع به مرجع (مقام) ذي صلاح
-
طَلَبَ إحالَة السُّؤالِ إلي
دیکشنری عربی به فارسی
خواستار سؤال به … شد
-
واژههای همآوا
-
اهاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اهالَة] [قدیمی] 'ehāle ۱. فروریختن خاک.۲. خاک ریختن بر روی میت از اطراف بهطور دستهجمعی.
-
اهاله
واژهنامه آزاد
اهاله: به معنی ( ریختن خاک ، خاک ریختن برچیزی مثل خاک ریختن دسته جمعی ازکناره های قبر بالای میت ) چنانچه درفرهنگ "عمید " نیز به همین معنی آمده است .
-
جستوجو در متن
-
احالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . احالة ] نک احاله .
-
ارجاع به مقام …
دیکشنری فارسی به عربی
إحالة إلي جهة الإختصاصِ
-
ارجاع به مسئول ذیربط
دیکشنری فارسی به عربی
إحالة إلي جهة الإختصاصِ