احالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) تمام کردن سال . || مسلمان شدن . || خداوند شتران نازاینده گردیدن که باردار نمیشوند از گشن یافتن . (منتهی الارب ). خداوند شتران ستاغ شدن . (تاج المصادر). || بحال دیگر یا بجای دیگر گشتن . || گشتن سال بر چیزی . || سال گشت گردیدن . || مقیم شدن یک سال بجائی . (تاج المصادر). || رسیدن بیکسال . یکساله شدن . || برات دادن . حواله دادن . || ضعیف شمردن . || ریختن (آب بر چیزی ) . ریختن تاریکی شب بر عالم . || آب از دلو ریختن . (تاج المصادر). || اَحال َ علیه بالسوط؛ پیش آمد بر وی بتازیانه . || برجستن (بر پشت ستور) . بر پشت ستور جستن . (تاج المصادر). || گذشتن سالها بر خانه . || محال گفتن . (تاج المصادر). || آبستن نشدن (ناقه ) بعد از گشن دادن . || حَولاء گردانیدن چشم . || محول کردن . || حیله کردن . (غیاث ). چاره ساختن . مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: احاله ، عندالحکماء عبارة عن تغییر الشی ٔ فی الکیفیات کالتسخین و التبرید و یلزمها الاستحالة، کالتسخن و التبرد. و قدیقال علی مایعم ذلک و تغییر صورة الشی ٔ ای حقیقته و جوهره المسمی بالتکوین و الافساد. و یلزمها الکون و الفساد. و هذا المعنی هو المراد بالاحالة الواقعة فی تعریف الغاذیة. کذا فی شرح حکمة العین فی مبحث النفس النباتیة.
- احاله کردن ؛ ارجاع کردن . حواله دادن . حوالت کردن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.