کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجذاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجذاء
لغتنامه دهخدا
اجذاء. [ اِ ] (ع مص ) استادن . راست ایستادن . برجای ایستاده شدن : مثل الاُرزة المجذیة علی الأرض ؛ ای الثابتة. (منتهی الارب ). || اجذاء حجر؛ ایستاده کردن و پیش افکندن سنگ را. || اجذاء فصیل ؛ پیه ناک گردیدن کوهان شتربچه . || بازداشتن . (منتهی الارب )....
-
واژههای همآوا
-
اجزاء
فرهنگ واژههای سره
پاره ها، اندام ها
-
عجزاء
لغتنامه دهخدا
عجزاء.[ ع َ ] (ع ص ) زن کلان سرین . مؤنث ِ اَعْجَز. || (اِخ ) ریگستانی است بلند. || (ص ، اِ)عقاب کوتاه دم . || عقابی که در دم او پر سفید باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زنی که کف دست او درشت باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الشدید...
-
اجزاء
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ جزء و جزو؛ پاره ها، بهره ها.
-
اجذاع
لغتنامه دهخدا
اجذاع . [ اِ ] (ع مص ) در زندان کردن . (تاج المصادر). بزندان کردن . لغتی است در دال مهمله . (منتهی الارب ). || جذع گردیدن ستور. (منتهی الارب ). دوساله شدن گوسفند و گاو و آهو و اسب و پنج ساله شدن اشتر. (تاج المصادر). دوساله شدن گوسفند و سه ساله شدن گا...
-
اجزاء
لغتنامه دهخدا
اجزاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جزء و جزو. پاره ها. بهره ها. بخش ها : کجا کل آمده باشد چه باشد قیمت اجزا. قطران .شوهر زن را میکشت و میجوشانید و به اجزاء و اعضاء او تزجّی و تغذّی میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).اجزای وی است هرچه در گیتی با کل چه برابری کند اجز...
-
اجزاء
لغتنامه دهخدا
اجزاء. [ اِ ] (ع مص ) اجزاء سکین ؛دسته کردن کارد را. (منتهی الارب ). کارد را دسته کردن . (تاج المصادر). || اَجزی کذا عن کذا؛ نائب غیر و کافی کسی شد. (منتهی الارب ). کفایت کردن . (تاج المصادر). || بی نیاز کردن از... (منتهی الارب ) (زوزنی ). || بی نیاز...
-
اجزاع
لغتنامه دهخدا
اجزاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جِزع .
-
اجزاع
لغتنامه دهخدا
اجزاع . [ اِ ] (ع مص ) ناشکیبا گردانیدن . (منتهی الارب ). بر جزع و زاری داشتن کسی را. || باقی گذاشتن بقیه را: اجزع جذعةً. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
پیه ناک
لغتنامه دهخدا
پیه ناک . (ص مرکب ) پرپیه . شحیم : اجذاء؛ پیه ناک گردیدن کوهان شتر بچه . مدموم ؛ سخت فربه پیه ناک از شتر و جز آن . جذو؛ کمعرة؛ پیه ناک شدن کوهان .اعکار، اعتکار؛ پیه ناک شدن کوهان . ودک ؛ گوشت فربه پیه ناک . فزراء؛ زن پیه ناک . کعرة؛ گره گوشت یا گره ا...