کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثمر
لغتنامه دهخدا
اثمر. [ اَ م َ ] (ع ن تف ) پرمیوه تر. میوه دارتر. || سودمندتر.
-
اثمر
لغتنامه دهخدا
اثمر. [ اَ م ُ ] (ع اِ) جج ِ ثَمَر.
-
واژههای مشابه
-
أَثْمَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
ميوه داد
-
أثْمَرَ
دیکشنری عربی به فارسی
بار داد , ثمربخش شد , فايده بخشيد , نتيجه داد , ثمر داد , مفيد واقع شد
-
واژههای همآوا
-
عثمر
لغتنامه دهخدا
عثمر. [ ع ُ م ُ ] (اِخ ) ریگستانی است نیکوگیاه آسان گذار هموار در بلاد طی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
اسمر
فرهنگ نامها
(تلفظ: asmar) (عربی) (در قدیم) گندمگون ؛ سبزه .
-
اسمر
واژگان مترادف و متضاد
سبزه، گندمگون
-
أَثْمَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
ميوه داد
-
اسمر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asmar کسی که رنگ پوستش بین سیاهی و سفیدی باشد؛ گندمگون.
-
اسمر
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) [ ع . ] (ص .) گندم گون .
-
اسمر
لغتنامه دهخدا
اسمر. [ اَ م َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث : سَمراء. ج ، سُمر. گندمگون و سیاه چرده . سبزه [ : کرمانیان ] مردمانی اند اسمر. (حدود العالم ص 126). این مردمان [ مردمان ناحیت مغرب ] سیاهند و اسمر. (حدود العالم ص 178). و این ناحیتی است [ سند ] گرمسیر... و مردمان اس...
-
اسمر
لغتنامه دهخدا
اسمر. [ اَ م ُ ] (ع اِ) ج ِ سَمُر و سَمُرة. رجوع به سَمُر و سَمُرة شود.
-
اسمر
واژهنامه آزاد
زردگونه.