کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتیان
/'etyān/
معنی
۱. آوردن.
۲. آمدن.
۳. انجام دادن.
۴. [مجاز] جماع کردن؛ همبستر شدن.
〈 اتیان به مثل: [قدیمی] آوردن مثل چیزی؛ نظیر و شبیه آوردن چیزی را.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'etyān ۱. آوردن.۲. آمدن.۳. انجام دادن.۴. [مجاز] جماع کردن؛ همبستر شدن.〈 اتیان به مثل: [قدیمی] آوردن مثل چیزی؛ نظیر و شبیه آوردن چیزی را.
-
اتیان
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آوردن . 2 - مانند و نظیر چیزی را آوردن . 3 - (مص ل .) انجام دادن . 4 - آمدن .
-
اتیان
لغتنامه دهخدا
اتیان . [ اِت ْ ] (ع مص ) آمدن . (زوزنی ). || آرمیدن با زن . || بودن . || آوردن .- اتیان بمثل ؛ نظیر و شبیه آوردن چیزی را. || کردن کاری را : به ترک شر و به اتیان خیر دارم امرهمه مخالف امر است ترک و اتیانم . سوزنی . || هلاک کردن . || نزدیک رسیدن بلا ...
-
واژههای مشابه
-
اتیان سوگند
واژهنامه آزاد
اتیان سوگند دراحکام قضایی به معنی قسم خوردن وسوگندیادکردن است
-
جستوجو در متن
-
Ativan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آتیان
-
aetian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آتیان
-
ethenes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتیان
-
شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. صیرورت، گردیدن، گشتن ۲. رفتن، روانشدن، عازمشدن ۳. گذشتن، منقضیشدن ≠ اتیان، رسیدن، فرارسیدن
-
آوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اتیان، با خود حمل کردن، رساندن ۲. زادن، زاییدن ۳. حکایت کردن، روایت کردن، نقلکردن ≠ بردن
-
مأتاة
لغتنامه دهخدا
مأتاة. [ م َءْ ] (ع مص ) آمدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اَتی . اِتیان . اتیانة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به اتی و اتیان شود. || (اِ) جانب امر و جهت آن و گویند: اتیت الامر من مأتاته ؛ یعنی آمدم به این کار از ...
-
غشیان
لغتنامه دهخدا
غشیان . [ غ ِش ْ ] (ع مص ) آمدن نزد کسی . اتیان . (از قطر المحیط) (المنجد). || غشیان زنی ؛ گائیدن و به مجامعت فروگرفتن او را. (از منتهی الارب ). جماع کردن . (غیاث اللغات ). کنایه از جماع است چنانکه غشیان به معنی آمدن نیز خود کنایه است . (از قطر المحی...
-
بعید
لغتنامه دهخدا
بعید. [ ب ُ ع َ ] (ع اِ مصغر، ق مصغر) کمی دور و در یک مسافت کمی . (ناظم الاطباء): رأیته بعیدات بین و بعیدته ؛ دیدم او را اندک پس جدایی ، و ذلک اذا کان الرجل یمسک عن اتیان صاحبه الزمان ثم یأتیه ثم یمسک عنه ثم یأتیه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء...
-
اتی
لغتنامه دهخدا
اتی . [ اَت ْی ْ ] (ع مص ) آمدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اتیان . || کردن کاری را: اتی الامر. || هلاک کردن : اتی علیه الدهر؛ هلاک کرداو را زمانه . || آرمیدن با زن : اتی المراءةَ. و به این معنی به طریق کنایه در کتب فقه مستعمل است . || اُتی َ فل...