کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتهام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اتهام
/'ettehām/
معنی
گمان بد دربارۀ کسی بردن؛ به کسی گناهی نسبت دادن؛ تهمت زدن؛ افترا زدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افترا، بهتان، تهمت، فریه
برابر فارسی
چفته
دیکشنری
accusation, allegation, charge, implication
-
جستوجوی دقیق
-
اتهام
واژگان مترادف و متضاد
افترا، بهتان، تهمت، فریه
-
اتهام
فرهنگ واژههای سره
چفته
-
اتهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ettehām گمان بد دربارۀ کسی بردن؛ به کسی گناهی نسبت دادن؛ تهمت زدن؛ افترا زدن.
-
اتهام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) تهمت زدن ، بدنام کردن ، افتراء. 2 - (مص ل .) بدنام شدن ، تهمت پذیرفتن .
-
اتهام
لغتنامه دهخدا
اتهام . [ اِ ] (ع مص ) بتهامه درآمدن یا فروکش شدن در آن . (منتهی الارب ). || ناگوار شدن . || ناموافق شمردن هوای شهری : اتهم البلد؛ ناگوارد شمرد آنرا. (منتهی الارب ) . || رفتن بشتاب و بازایستادن . || بگرمای سخت رفتن .
-
اتهام
لغتنامه دهخدا
اتهام . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) تهمت نهادن بر کسی . ازنان . افتراء. کسی را بچیزی تهمت کردن . (تاج المصادر). || تهمت پذیرفتن . بدنام شدن .
-
اتهام
دیکشنری عربی به فارسی
تهمت , اتهام , اعلا م جرم , تنظيم ادعا نامه
-
اتهام
دیکشنری فارسی به عربی
اتهام , معاقبة
-
واژههای مشابه
-
اتهام دروغین
دیکشنری فارسی به عربی
التهمة المزورة ، التهمة المزيفة
-
اتهام پذیر
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للاتهام
-
جستوجو در متن
-
متهم
واژگان مترادف و متضاد
در مظاناتهام، در معرض اتهام، دارای اتهام
-
self-accusation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خود اتهام، اتهام به خود، عمل تهمت زدن به خود
-
nonaccusing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون اتهام