کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوداود حکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوداود حکم
لغتنامه دهخدا
ابوداود حکم . [ اَ وو دِ ح َ ک َ ](اِخ ) محدث است و عبادبن العوام از او روایت کند.
-
واژههای مشابه
-
ابوداود ایادی
لغتنامه دهخدا
ابوداود ایادی . [ اَوو دِ اِ ] (اِخ ) حارثةبن حجاج . شاعری جاهلی است .
-
ابوداود حافظ
لغتنامه دهخدا
ابوداود حافظ. [ اَ وو دِ ف ِ ] (اِخ ) او راست : کتاب الدعوات . کتاب الزهد.
-
ابوداود حفری
لغتنامه دهخدا
ابوداود حفری . [ اَ وو دِ ح َ ف َ ] (اِخ ) عمربن سعد کوفی . محدث است . و رجوع به عمربن سعد شود.
-
ابوداود طهوری
لغتنامه دهخدا
ابوداود طهوری . [ اَ وو دِ طَ هََ ] (اِخ ) ابن عیسی بن مسلم . او از ابوالجارود روایت کند.
-
ابوداود مازنی
لغتنامه دهخدا
ابوداود مازنی . [ اَ وو دِ زِ ] (اِخ ) عمیربن عامر. صحابی است و در جنگ بدر و احد حاضر بوده است . بعضی نام او را عمرو گفته اند.
-
ابوداود مدنی
لغتنامه دهخدا
ابوداود مدنی . [ اَ وو دِ م َ دَ ] (اِخ ) او از ابن عمر و از او عبدالرحمن بن ابی القاسم روایت کند.
-
جستوجو در متن
-
هانی
لغتنامه دهخدا
هانی . (اِخ ) ابن یزیدبن نهیک المذحجی یا النخعی ، مکنی به ابوشریح ، صحابی است . احمد و بخاری در علم ادب از وی اخراج حدیث کردند و ابوداود و نسائی از طریق یزیدبن المقدام بن شریح بن هانی و وی از جدش شریح و شریح از پدرش هانی حدیث اخراج کرد. ابوداود آورده...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ریاء (رباب )بن حذیفةبن مهشم بن سعیدبن سهم قرشی سهمی . او و برادرانش معمر و وائل از صحابه بودند و بیشتر رجال نویسان ایشان را فراموش کرده اند، ولیکن در خبر قوی که فاکهی و یعقوب بن شیبة و دار قطنی و جز ایشان از طریق حسین معلم آ...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن برصاء. نسبت او به بنی لیث میرسد. زبیربن بکار گفت محمدبن سلام از یزیدبن عیاض حدیث کرد که رسول در جنگ حنین ابوجهم بن حذیفه عدوی را عامل غنائم کرد. خالدبن برصاء زمامی موئین را برداشت . ابوجهم او را منع کرد خالد گفت نصیب من از غن...
-
اصمعی
لغتنامه دهخدا
اصمعی . [ اَ م َ ] (اِخ ) (122 هَ . ق . / 740 م . - 216 هَ . ق . / 831 م .) .نام و نسب : عبدالملک بن قریب بن علی بن اصمع باهلی . منسوب به جد خود که اصمع نام داشت ، و بکسر اول غلط است و سمعانی نیز اصمعی را انتساب به جد دانسته است . و برخی وی را به بنو...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد سامانی ، مکنی به ابوابراهیم (279-295 هَ . ق .). مؤلف تاریخ بخارا آرد: ذکر بدایت ولایت امیر ماضی ابوابراهیم اسماعیل بن احمد السامانی : اول ِ سلاطین سامانیانست و بحقیقت پادشاه سزاوار بااستحقاق بوده ، مردی عاقل ، عادل ،...