کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوحفص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) ابن شاهین . رجوع به ابوحفص عمربن شاهین شود.
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن احمدبن برد کاتب اندلسی . رجوع به احمد... شود.
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) احمدبن یحیی بن ابی حجله . رجوع به احمد... شود.
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) اغلب بن تمیم . محدث است .
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) الزکرمی العروضی . ادیبی شاعر. یاقوت از معجم الشعراء حافظ ابوطاهر سلفی و او از ابوالقاسم ذربان بن عتیق و او از ابوحفص ابیات ذیل را روایت کند. و این قطعه آنگاه گفته که محصل خراجی یهودی مأمور استخراج باقی زکرمی گردیده است :یا...
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) حارث خراسانی . او راست : شرح اقلیدس .
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) حداد عمروبن سلم یا سلمه ٔ نیشابوری . یکی از مشایخ صوفیه بقرن سوم . ابوالفرج بن جوزی در صفةالصفوه گوید: ابوحفص نیشابوری نام او عمروبن سلم و یا عمروبن سلمه است از مردم دهی بر دروازه ٔ نیشابور به نام کردی آباد. خلدی آرد که از ...
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) حرملةبن عمران مصری . محدث است .
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) حرملةبن یحیی . رجوع به حرمله ... شود.
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) حکیم بن احوص سغدی . از سغد سمرقند. او در قرن سوم هجری میزیست و گویند نخست شعر پارسی را [ در اوزان عرب ] او گفته است :آهوی کوهی در دشت چگونه دودااو ندارد یار بی یار چگونه رودا.ابوحفص در صناعت موسیقی دستی تمام داشت و ابونصر ف...
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) خالدبن جابر. محدث است .
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) سعیدبن جمهان . محدث است .
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) سفکردی کوفی . او راست : فوائدابی حفص . اختصار غریب الروایة محمدبن ابی شجاع علوی .
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) شطرنجی عمربن عبدالعزیز. شاعر دربار خلفای عباسی . او زمان مهدی و هارون الرشید و مأمون را دریافت و بروزگار معتصم درگذشت . وی از غیر نژاد عرب و پدرش مولی ابوجعفر منصور بود وابوحفص با خلیفه زادگان تربیت یافت و چون در بازی شطرن...
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) عامربن سعید خراسانی . محدث است و عثمان بن خُرّزاد از وی روایت کند.