کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوالنجیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوالنجیب
لغتنامه دهخدا
ابوالنجیب . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) جزری . شدادبن ابراهیم بن حسن ملقب به طاهر. شاعرمادح مهلبی وزیر معزالدولة و نیز مداح عضدالدوله ٔ دیلمی و وفات او در حدود چهارصد هجری بود. از اوست :قلت للقلب مادهاک ابن لی قال لی یاتع الفرانی فرانی ناظراه فیما جنت نا...
-
ابوالنجیب
لغتنامه دهخدا
ابوالنجیب . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) سهروردی عبدالقاهربن عبداﷲبن محمدبن عمویه . و اسم عمویه عبداﷲبن سعدبن حسن بن قاسم بن علقمةبن النضربن معاذبن عبدالرحمن بن القاسم بن محمدبن ابی بکر صدیق است . ملقب به ضیاءالدین سهروردی . محب الدین بن النجار در تاریخ ب...
-
ابوالنجیب
لغتنامه دهخدا
ابوالنجیب . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) شداد. رجوع به ابوالنجم جزری شود.
-
ابوالنجیب
لغتنامه دهخدا
ابوالنجیب . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) شمس الدین درگزینی . خوندمیر در دستورالوزراء گوید: او خواهر زاده ٔ ابوالقاسم درجزینی بود و بغیر آن فضیلتی نداشت و از کمالات نفسانی بغایت عاری و عاطل بود و در اوائل حال بنیابت امیر ایاز که بمزید تقرب از سایر ارکان دو...
-
ابوالنجیب
لغتنامه دهخدا
ابوالنجیب . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) طاهر. رجوع به ابوالنجم جزری شود.
-
ابوالنجیب
لغتنامه دهخدا
ابوالنجیب . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) مولی عبداﷲبن سعید. محدث است . او از ابی سعید الخدری و از او بکربن سواره روایت کند.
-
جستوجو در متن
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) ابوالنجیب سهروردی ، عبدالقاهر. رجوع ابوالنجیب سهروردی ... شود.
-
عبدالقاهر
لغتنامه دهخدا
عبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدﷲبن محمد البکری الصدیقی ، مکنی به ابوالنجیب و معروف به سهروردی .رجوع به ابوالنجیب سهروردی و به الاعلام زرکلی شود.
-
عمار بدلیسی
لغتنامه دهخدا
عمار بدلیسی . [ ع َم ْ ما رِ ب ِ ] (اِخ ) از شاگردان شیخ ابوالنجیب سهروردی . رجوع به عمار یاسر بدلیسی شود.
-
سهروردی
لغتنامه دهخدا
سهروردی . [ س ُ رَ وَ ] (اِخ )(490 - 563 هَ . ق .) ابوالنجیب ضیاءالدین عبدالقاهربن عبداﷲ. عارف معروف از مریدان احمد غزالی است و مصنفات بسیار بدو نسبت داده اند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جلال الدین درگزینی
لغتنامه دهخدا
جلال الدین درگزینی .[ ج َ لُدْ د ن ِ دَ گ َ ] (اِخ ) ابن قوام الدین ابوالقاسم وزیر سلطان محمدبن محمود بوده شمس الدین ابوالنجیب امراء و ارکان دولت را نسبت بوی بدبین کرد تا او رااز کار بر کنار کردند. ولی سرانجام بار دیگر بوزارت رسید. رجوع به دستور الوز...
-
سهروردی
لغتنامه دهخدا
سهروردی . [ س ُ رَ وَ ] (اِخ ) ابوحفص عمر. برادرزاده ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی عارف معروف که نسبت تعلیم او به احمد غزالی میرسد. از تألیفات او کتاب «عوارف « »رشف النصائح « »اعلام التقی » و «اعلام الهدی » است . وی مؤسس فرقه ٔ سهروردیه و مرشد سعدی و...
-
طاهر جزری
لغتنامه دهخدا
طاهر جزری . [ هَِ رِ ج َ زَ ] (اِخ ) شدادبن ابراهیم بن حسن ، ابوالنجیب الملقب بالطاهر الجزری . ثعالبی در تتمةالیتیمة درباره ٔ او گوید: سالخورده است و دوران فرمانروائی سیف الدوله را درک کرده است و درباب وی گوید:و حاجة قیل لی نبه لها عمراًو نم فقلت علی...
-
عمار یاسر
لغتنامه دهخدا
عمار یاسر. [ ع َم ْ ما رِ س ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) بدلیسی . وی از شاگردان شیخ ابوالنجیب سهروردی بود و نجم الدین کبری مدتی از او کسب فیض کرده است . (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا چ 2 ج 2 ص 1013). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 36 و رجال حبیب السی...