کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوالارواح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابوالارواح
معنی
( ~. اَ) [ ع . ] (اِمر.) در اصطلاح کیماگران به سیماب و جیوه گویند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوالارواح
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) [ ع . ] (اِمر.) در اصطلاح کیماگران به سیماب و جیوه گویند.
-
ابوالارواح
لغتنامه دهخدا
ابوالارواح . [ اَ بُل ْ اَرْ ] (ع اِ مرکب ) در اصطلاح مشاقان و کیمیاگران ، سیماب . جیوه . زیبق . مقابل ابوالأجساد که گوگرد است .
-
جستوجو در متن
-
بوالارواح
لغتنامه دهخدا
بوالارواح . [ بُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ابوالارواح شود.
-
ابوالاجساد
لغتنامه دهخدا
ابوالاجساد. [ اَ بُل ْ اَ ](ع اِ مرکب ) در اصطلاح اهل صنعت یعنی مشاقان و کیمیاگران ، گوگرد. کبریت . مقابل ابوالارواح که زیبق است .
-
گوگرد احمر
لغتنامه دهخدا
گوگرد احمر. [ گ ِ دِ اَ م َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) از جواهر است و معدن آن در وادی موران میباشد و موران آنجا مقابل بزی می شوند گویند در شب مانند آتش می درخشد چنانکه روشنایی آن چند فرسخ می رود، و چون از معدن بیرون آورند این خاصیت ندارد و آن جزو اعظم ...
-
زاووق
لغتنامه دهخدا
زاووق . (معرب ،اِ) نام جیوه است به اصطلاح اکسیریان و بعربی زیبق گویند. (برهان قاطع). و آن را آبک ، آبق ، ابوالارواح ، اصل الاجساد، ام الاجساد، پرنده ، بنده ، تیر، نافذ، جوهر، جیوه ، حل الذهب ، حی الماء، روح ، روحانی ، رجراج ، زاوق ، زموم ، ژیوه ، ستا...
-
جیوه
لغتنامه دهخدا
جیوه . [ جی وَ / وِ ] (اِ) ژیوه . سیماب . زیبق . فرار. آبک . معرب پهلوی زیوندک (زنده ). فلزی است بصورت مایعی بسیار سنگین ،وزن مخصوص آن 13/6، سیمین فام و درخشان (بهمین مناسبت آنرا سیماب گویند). در 38/9 منجمد شود و در 357 درجه بجوش آید. ابوالارواح . (ف...
-
سیماب
لغتنامه دهخدا
سیماب . (اِ مرکب ) جیوه را گویند و معرب آن زیبق باشد و جزو اعظم اکسیر است ، بلکه روح اکسیر و روح جمیع اجساد است .(برهان ). چون مرکب اعتبار کنند معنی آب سیم باشد. (فرهنگ رشیدی ). جیوه . زیبق . ژیوه . ابک . آبق . آب . بنده . عبد. پرنده . طیار. فرار. گر...