زاووق . (معرب ،اِ) نام جیوه است به اصطلاح اکسیریان و بعربی زیبق گویند. (برهان قاطع). و آن را آبک ، آبق ، ابوالارواح ، اصل الاجساد، ام الاجساد، پرنده ، بنده ، تیر، نافذ، جوهر، جیوه ، حل الذهب ، حی الماء، روح ، روحانی ، رجراج ، زاوق ، زموم ، ژیوه ، ستاره ، سحاب ،نور، سیماب ، طیار، عبد، عطارد، عین الحیوان ، غبیط، غیان ، فرّار، گریزنده ، لین و لجلاج نیز گویند. (برهان قاطع، آبک ). سیماب است و تزویق بمعنی آراستن از این کلمه گرفته شده است ، زیرا برای تذهیب ، سیماب را با طلا مخلوط و داخل در آتش میکرده اند تا سیماب آن بپرد وطلای خالص باقی بماند. سپس بهمین مناسبت هرگونه نقش و نگاری را تزویق خوانده اند. و هم بدین معنی است مثل هو اثقل علی من الزاووق . (اقرب الموارد) (قاموس ) (منتهی الارب ). و رجوع به زیبق ، جیوه ، سیماب ، زائوق ، آبک و دیگر اسامی آن شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.