کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابواسحاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم مُتقی . خلیفه ٔ عباسی . رجوع به متقی شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم نوبختی .در اوائل قرن چهارم میزیست . وی خواهرزاده ٔ ابوسهل ثانی و سلسله ٔ نسبش معلوم نیست . او از متکلمین است و کتابی در علم کلام موسوم به یاقوت از او معروف است .
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم بن ابی عون احمدبن ابی النجم . یکی از خاندان آل ابی النجم . ادیبی فاضل و در بغداد از اعیان معاریف بشمار بود. او از اصحاب ابی جعفر محمدبن علی شلمغانی معروف به ابن ابی العزاقر است و به خدائی ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی...
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن اسحاق المروزی خالدآبادی . فقیه شافعی ، امام عصر خویش ، شاگرد ابن سریج درفتوی و تدریس . و درب مروزی به بغداد منسوب بدوست . او صاحب تألیفات کثیره است و در آخر عمر به مصر رفت و در سال 340 هَ . ق . بدانجا در...
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن عیسی بن یعقوب غافقی اشبیلی نحوی . شیخ نحات و قراء بسبته . صاحب بغیه از ذهبی روایت کند که مولد ابراهیم به سال 641 هَ .ق . در اشبیلیه بود و در اوان صِبا او را به سبته بردند. وی نزد علی بن بکربن شبلون و علی ...
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم بن عباس بن محمدبن صول کاتب . رجوع به ابراهیم بن عباس ... شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم بن علی بن تمیم معروف به حصری . رجوع به ابراهیم بن علی بن تمیم ... شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم بن عمیر الجاشنی . یکی از رؤسای خوارج که پس از حمزة الخارجی خوارج در سیستان با او بیعت کردند، به سال 213 هَ . ق . و او مردی نیکوسیرت بود و غارت مسلمانان اعم از خارجی و جز آن روا نمی شمرد و ازین رو خوارج فرمان او نک...
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن الحارث بن اسمأبن خارجة الفزاری . و او آزادمردی فاضل بوده و در مصیصه به سال 188 هَ . ق . درگذشته است و کتاب السیر فی الاخبار و الاحداث از اوست . (ابن الندیم ).
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن عیاش معتزلی . از اوست : کتاب نقض کتاب ابن ابی بشر فی ایضاح البرهان . (ابن الندیم ).
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن ابراهیم ثعلبی یا ثعالبی نیشابوری . مفسّر مشهور. او راست : تفسیر کبیر و کتاب العرایس فی قصص الانبیاء و غیره . وفات 427 هَ . ق .
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) اسماعیل بن عیسی العطار. از اهل بغداد، از اصحاب سیر. و حسن بن علویة العطار از او روایت کند. کتاب المبتداء و کتاب حفر زمزم و کتاب الرده و کتاب الفتوح و کتاب الجمل و کتاب صفین و کتاب الألویه و کتاب الفتن از اوست . (ابن الندی...
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم سامانی شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم ستنبه شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن زهرون شود.