کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابشالوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابشالوم
لغتنامه دهخدا
ابشالوم . [ اَ ] (اِخ ) (از اَب ، پدر + شالوم ، به عبری ، سلامت ) پسر داود از معکه دختر تلما پادشاه جشور. او بر پدر خویش قیام کرد و پس از جنگی مغلوب گردید و بگریخت و گیسوان بلند او بدرختی پیچیده بدان بیاویخت . در آن حال یوآب یکی از سرداران داود وی را...
-
جستوجو در متن
-
تامار
لغتنامه دهخدا
تامار. (اِخ ) دخت ابشالوم بود. (کتاب دوم سموئیل 14:27) (قاموس کتاب مقدس ).
-
تامار
لغتنامه دهخدا
تامار. (اِخ ) خواهر ابشالوم که آمنون از راه حسدوی را ملوث کرده با وی هم بستر شد. (کتاب دوم سموئیل 13 کتاب اول تواریخ ایام 3:9) (قاموس کتاب مقدس ).
-
اتای
لغتنامه دهخدا
اتای . [ ] (اِخ ) (بمعنی عنقریب ) اول ، مرد جِتّی که هنگام یاغیگری ابشالوم وی در لشکر داود صاحب رتبه و امتیاز شده . دوم ، شخصی بن یامینی و یکی از شجاعان داود. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
-
یوآب
لغتنامه دهخدا
یوآب . [ ] (اِخ ) (یهوه پدر است ) اول زاده ٔ اولاد صروبه خواهر داود و سپهسالار لشکر بود. وی مردی شجاع و دلاور و نامجو و شدیدالانتقام بود و چون آب نیر عسائیل را کشت یوآب حیله ای اندیشیده وی را مقتول ساخت . با آبشالوم نیز جنگ کرد و بر وی پیروز شد. داود...
-
اخیتوفل
لغتنامه دهخدا
اخیتوفل . [ اَ ] (اِخ ) (برادر حماقت ) شخصی از اهالی جیلون (ناحیه ای از یهودا). دو تن این نام داشتند: نخست یکی از دوستان و مصلحت بینان داود که نزد او بسیار عزیزو محترم بود (مزامیر 41:9 و کتاب دوم سموئیل 16:23)لکن در دشمنی ابشالوم وی از او طرفداری کرد...
-
لودبار
لغتنامه دهخدا
لودبار. (اِخ ) محلی است در مشرق اردن در قسمت جاد که در نزدیکی محنایم به شمال یبوق واقع است (2 شموئیل 9:4 و 17:27) که ماکیر عمونی که داود را در وقت فرار از حضور آبشالوم اعانت کرد و مفیبوشت پسر فالج یوناتان و بعضی بر آنند که لودبار دبیر است (یوشع 13:26...
-
اخیمعص
لغتنامه دهخدا
اخیمعص . [ ] (اِخ ) (برادر غضب ) پسر و جانشین صادوق که گویا در سلطنت سلیمان کاهن بزرگ بود. وی در زمان سلطنت داود، داود را از مشورت دشمن ابی شالوم مطلع ساخت و هم داود را از کشته شدن و مغلوب گشتن ابشالوم مستحضر گردانید. (قاموس کتاب مقدس ).
-
عماسا
لغتنامه دهخدا
عماسا. [ ماس ْ سا ] (اِخ ) معنای لغوی آن در قاموس کتاب مقدس «گوسفند» ذکر شده است و سپس مینویسد که نام دو تن بود. یکی عماسا پسر ثیرا و ابی جایل که در کناة آبشالوم شراکت میداشت و سردار لشکرش بود و سرانجام به دست یوآب سپهسالار داود به قتل رسید، و دیگری ...
-
صادوق
لغتنامه دهخدا
صادوق . (اِخ ) پسر اخیطوب از خانواده ٔ الیعازر و یکی از دو کاهن بزرگ که در ایام داود بودند که در دوم سموئیل 8:17 و اول تواریخ ایام 24:3 و 6 و 31 اخیمالک ابن ابی یاثار، و در اول تواریخ ایام 18:16، ابی مالک خوانده شده است . وی در حبرون به داود ملحق گرد...
-
درایدن
لغتنامه دهخدا
درایدن . [ دْرا / دِدِ ] (اِخ ) جان . (1631 -1700 م .). شاعر و نمایشنامه نویس و منتقد انگلیسی . وی کرامول را مدح کرد (1659) و سپس به مدح چارلز دوم پرداخت و در دوره ٔ بازگشت خاندان استوارت رونق بسیاریافت . در سال 1668 م . ملک الشعرا شد، پس از جلوس جیم...
-
قدرون
لغتنامه دهخدا
قدرون . [ ق َ ] (اِخ ) (وادی سپاه ) و آن وادی است که از مسافت یک میل و نیم به شمال غربی اورشلیم مانده شروع نموده تا به زاویه ٔ دیوار شمال شرقی امتداد یافته از آن پس به طرف شرقی شهر سرازیر شود و آن را وادی یهوشافاط نیز گویند و فیمابین حصار شهر از طرف ...
-
محنایم
لغتنامه دهخدا
محنایم . [ ] (اِخ ) (به معنی دو منزل ) شهری است در مشرق اردن که یعقوب آن را به این اسم نامید. (سفر پیدایش 32:1 و 2) و به سبط جاد واشیر داده شد (یوشع 13:26) و هم به نیم سبط منسی (یوشع 13:30) و بسامی که به دو قسمت منقسم شده است یکی را به جاد و دیگری را...
-
سلیمان
لغتنامه دهخدا
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام پیغمبری است معروف که پسر حضرت داود نبی علیه السلام باشد. (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). وی جانشین داود یکی از چهار پسر او از بت شبع بود بغیر از این اسم که اولاً پیش از تولدش اختیار کرده شد خدا ناتان نبی را امر نمود که ا...