کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابستا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابستا
/'abestā/
معنی
= اَوِستا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'abestā = اَوِستا
-
ابستا
لغتنامه دهخدا
ابستا. [ اَ ب ِ ] (اِخ ) اَوِستا. اَستا. اَبستاق . وِستا. ستا. اوستاک . آبستا. اَبستاغ : همچو معماست فخر و همت او شرح همچو ابستاست فضل و سیرت او زند. رودکی .چو گلبن از بر آتش نهاد عکس افکندبشاخ او بر، دُرّاج شد ابستا خوان . خسروانی .و [ زردشت ] کتاب ...
-
واژههای مشابه
-
آبستا
لغتنامه دهخدا
آبستا. [ ب ِ ] (اِخ ) اَوِستا : و پارسیان ازکتاب آبستا که زردشت آورده است . (مجمل التواریخ ).چو اینجا معنی قرآن ندانم روم آنجا که آبستا بخوانم .خاقانی .
-
واژههای همآوا
-
آبستا
لغتنامه دهخدا
آبستا. [ ب ِ ] (اِخ ) اَوِستا : و پارسیان ازکتاب آبستا که زردشت آورده است . (مجمل التواریخ ).چو اینجا معنی قرآن ندانم روم آنجا که آبستا بخوانم .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
افستا
لغتنامه دهخدا
افستا. [ اَ ف ِ ] (اِخ ) نام کتاب دینی زردشت است که بنامهای زیر نیز در ادبیات فارسی آمده است : اویستا. بستاق . ابستاق . ابستاغ . ابستا. بستاه . آبستا. اپستا. ستا و از همه معروفتر اوستا. (از مزدیسنا صص 116 - 117) ابستاک . اوستاک . (یادداشت مؤلف ).
-
بستاه
لغتنامه دهخدا
بستاه . [ ب ِ ] (اِخ ) نام کتاب دینی زرتشت پیامبر باستانی ایران . رجوع به آبستا، ابستاغ ، ابستاق ، افستا، اپستا، اوستا، اویستا، بستاق . و مزدیسنا چ 1326 هَ . ش . دانشگاه تهران ص 116، 138، 255 شود.
-
بستاق
لغتنامه دهخدا
بستاق . [ ب ِ ] (اِ) اوستا. اویستا. ابستاق . ابستاغ . ایستا. بستاه . آبستا. افستا. اپستا. ستا. کتاب دینی زردشت . (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی چ 1326 هَ . ق . ص 116). وستا : و[ زردشت ] کتاب بستاق که ایشان ابستا و وستا خوانندبر گشتاسب عرضه ن...
-
گزارش
لغتنامه دهخدا
گزارش . [ گ ُ رِ ] (اِمص ) (از: گزار + ش ، پسوند اسم مصدر) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تعبیر خواب را گویند. (برهان ). و بیان امور گذشته . (آنندراج ) : همه خوابها پیش ایشان بگفت نهفته برون آورید از نهفت کس آن را گزارش نیارست کردپراندیشه شدشان دل و روی زر...
-
کیومرث
لغتنامه دهخدا
کیومرث . [ ک َ م َ ] (اِخ ) نام پادشاهی که اول در جهان پادشاهی کرده . (آنندراج ) (غیاث ). نام انسان اول نزد مجوس . (مفاتیح العلوم ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پادشاه اول طبقه ٔ پیشدادی ، و لقب او گِلشاه بوده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نخ...
-
پازند
لغتنامه دهخدا
پازند. [ زَ ] (اِخ ) اصل کتاب است و ابستا گزارش . (فرهنگ اسدی ). تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است و برعکس این هم گفته اند یعنی زند تفسیر پازند است و بعضی دیگر گویند زند و پازند دو کتاب است از تصنیفات ابراهیم زردتشت در آئین آتش پرستی و دیگری میگوید...
-
استا
لغتنامه دهخدا
استا. [ اَ / اُ ] (اِخ ) مخفف اوستا و در لغت نامه ها به اشتباه آنرا تفسیر زند و پازند گفته اند: استا تفسیر زند است ، و زند و پازند دو کتاب است از صحف ابراهیم . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). تفسیر کتاب زند است و آن کتاب مغان باشد که در احکام آتش پرست...
-
اوستا
لغتنامه دهخدا
اوستا. [ اَ وِ] (اِخ ) (بمعنی اساس ، بنیاد، متن اصلی ، پناه و یاوری ) در پهلوی اوستاک در متون تاریخی عربی بستاه ، البستاه ابستا، الابستا و الابستاق آمده است . کتاب مذهبی ایرانیان قدیم و زردشتیان و یکی از آثار قدیمی و شایدقدیم ترین اثر مکتوب مردم ایرا...