کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابتداع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابتداع
/'ebtedā'/
معنی
۱. چیز تازهای آوردن؛ نوآوری.
۲. بدعت.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
نوآوری، نویاب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابتداع
فرهنگ واژههای سره
نوآوری، نویاب
-
ابتداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ebtedā' ۱. چیز تازهای آوردن؛ نوآوری.۲. بدعت.
-
ابتداع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نوآوردن ، چیز تازه ای آوردن . 2 - بدعت نهادن .
-
ابتداع
لغتنامه دهخدا
ابتداع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چیزی نو آوردن . نو پیدا کردن . (زوزنی ). نو آوردن . چیزی نو نهادن . || اهل بدعت شدن .
-
واژههای همآوا
-
ابتداء
فرهنگ واژههای سره
آغاز، آغازیدن، نخست
-
ابتداء
لغتنامه دهخدا
ابتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ) ابتدا. آغاز. آغاز کار. اول . برداشت . درآمد. بدو. بدء. بدایت . فاتحه . شروع . سر. مبداء. منشاء. مقابل انتها: آن فاضل که تاریخ امیر عادل سبکتکین را... برانداز ابتدای کودکی ... من نیز تا آخر عمرش نبشتم . (تاریخ بیهقی ). م...
-
ابتداءً
لغتنامه دهخدا
ابتداءً. [ اِ ت ِ ئَن ْ ] (ع ق ) به آغاز. اولاً. نخست .
-
جستوجو در متن
-
اریدی
لغتنامه دهخدا
اریدی . [ ] (اِخ ) نام مردی که دین اهل خیفةالسماء را ابتداع کرد. رجوع به خیفةالسماء شود.
-
فجس
لغتنامه دهخدا
فجس . [ ف َ ] (ع مص ) بزرگ منشی نمودن . بزرگی و کبر به خود بستن . تکبر. || بزرگی کردن . (منتهی الارب ). || چیره شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فهر. (اقرب الموارد). || نو بیرون آوردن کاری را که زشت باشد. (منتهی الارب ). ابتداع کاری که جز شر نباش...
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ب َ ] (ع مص ) نو بیرون آوردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). چیز نو بیرون آوردن نه بر مثالی . اختراع . ابداع . ابتداع . (از اقرب الموارد). || آبی ساختن چاه را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). احداث کردن چاه ....
-
ابداع
لغتنامه دهخدا
ابداع . [اِ ] (ع مص ) چیز نو آوردن . نو آوردن . نو نهادن . نو پدید آوردن . ایجاد. اختراع . خلقت . خلق . آفریدن . آفرینش . نوباوه پیدا کردن . نو بیرون آوردن نه بر مثالی . ابتداع . پیدا کردن چیزی که مسبوق بمادت و مدت نبود، مقابل تکوین که مسبوق بمادت و ...
-
آفریدن
لغتنامه دهخدا
آفریدن . [ ف َ دَ ] (مص ) (از پهلوی ِ آفریتن ، خلق کردن . بار آوردن ) نیستی را هست کردن . خلق . ابداء. بدء. فطر. ذرء. ابداع . ایجاد. تکوین . خِلقت . برء. بُروء. انشاء. تنشئه . جَبْل .(دهار). احداث . ابتداء. ابتداع . صَوْغ : یارب بیافریدی روئی بدین مث...