کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَمْثَالَهُمْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَمْثَالَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
امثالشان
-
واژههای مشابه
-
امثالهم
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ هُ) [ ع . ] ( تعبیر قیدی .) مانند آن ها، نظایر آن ها.
-
واژههای همآوا
-
امثالهم
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ هُ) [ ع . ] ( تعبیر قیدی .) مانند آن ها، نظایر آن ها.
-
جستوجو در متن
-
درباز کن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کُ) (اِمر.) آلتی برای باز کردن در بطری ، کنسرو و امثالهم .
-
ذوعلق
لغتنامه دهخدا
ذوعلق . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) نام کوهی است بنی اسد را و ایشان را بدانجا حربی بوده است با بنوربیعةبن مالک و موسوم به یوم ذوعلق و بدان جنگ غلبه بنواسد را بوده است . ابن احمر راست :ما ام غفر علی و جاء ذی علق من بطن نعمان او من بطن ذی جدن . (از المرصع). و م...
-
بیات
لغتنامه دهخدا
بیات . [ ب َ ] (ع مص ) بشب چنین کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بیتوته شود. || شب بروز آوردن . شب زنده داری : پس شبی که آنرا به شب بیات نام نهاده بودند درآمد. (تاریخ قم ص 256). || (اِ) شبانگاه . || (ص ) نان شبینه . (غیاث ). || شب مان...
-
نشگرده
لغتنامه دهخدا
نشگرده . [ ن ِ گ ِ دَ / دِ ] (اِ) آلتی است آهنی که بدان کفشدوزان چرم را قطع کنند و به هندی راپی گویند. (غیاث اللغات ). افزاری است صحافان و کفشدوزان و سراجان را که بدان پوست را ببرند و بتراشند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). و آن را شفره نیز گوی...
-
مثل
لغتنامه دهخدا
مثل . [ م ِ ] (ع اِ) مانند. (دهار) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ).شبه و نظیر و مانند. قوله تعالی : لیس کمثله شی ٔ ؛ ای لیس کصفة تعریفه شی ٔ و گفته اند مثل بر سه وجه استعمال می شود: به معنی تشبیه و به معنی نفس شی ٔ و ذات آن و به معنی زائده...
-
بابا کوهی
لغتنامه دهخدا
بابا کوهی . (اِخ ) شیخ باباکوهی ، بشیراز گویند برادر پیرحسین شروانات بود، مرید شیخ ابوعبداﷲ خفیف . (تاریخ گزیده چاپ عکسی لندن ص 785)..... و در آنجا (فارس ) مزارات متبرکه مثل ... بابا کوهی و شیخ روزبهان و شیخ سعدی و کرخی و شیخ حسن گیاه و حاجی رکن الدی...
-
تسویم
لغتنامه دهخدا
تسویم . [ ت َ س ْ ] (ع مص ) به چرا گذاشتن ستوران . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رها کردن اسبان را به چرا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). رها کردن ستوران و راندن آنها را به چراگاه . (از متن اللغة). گسیل کردن گله . (ازاقرب الموارد). گسی...
-
ترینه
لغتنامه دهخدا
ترینه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از قاتق باشد که مردم نامراد و فقیر در آشهای آرد کنند و طریق ساختنش آن است که نان نیم پخته را ریزه ریزه کرده با فلفل و زیره و سیاه دانه ، نیم کوفته ، و سبزیهای ریزه کرده مانند شلغم و چغندر و گندنا و پودینه و ا...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (الشیخ ...) احمدبن محمود نعمانی معروف به حرّ. از بزرگان و دانشمندان علم حدیث و تفسیر و حافظ قرآن کریم و ضابط قراآت هفتگانه ٔ آن بود پدر و جد او نیز از علماء بوده اند و نسبش به ابوحنیفه می رسد ابن القناد در سیره ٔ خود گف...