کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَمَنَةً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
امنة
لغتنامه دهخدا
امنة. [ اُ م َ ن َ ] (ع ص ) آنکه بر هر کس ایمن باشد و اعتماد کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گویند هو امنة اذنة؛ اذا کان یأمن کل واحد و یصدق ما یسمع. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنکه بر وی هر کس اعتمادکند در هر کاری . (منتهی ...
-
جستوجو در متن
-
آمنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: āmanā) صورت دیگر آمنه ؛ امین شده ، زن ایمان آورنده .
-
amnesties
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمنه ها، عفو عمومی، گذشت، عفو عمومی کردن
-
وهب
لغتنامه دهخدا
وهب . [ وَ هََ ] (اِخ ) پدر آمنه مادر رسول خدای (ص )، جد مادری پیامبر اکرم . رجوع به وهب بن عبدمناف شود.
-
آمینا
واژهنامه آزاد
آمنه مادر حضرت محمد (ص)در زبان عبری / یا به خلاصه ( آمین یا رب العالمین)
-
آمه
لغتنامه دهخدا
آمه . [ م َ / م ِ ] (اِ) ظرف که در آن سیاهی کنند نوشتن را. دوات . دویت . خوالستان . خوالسته . مِحْبَره . سیاهی دان : ای ترا تنبک آمه نی خامه لوح تعلیم تخته ٔ نرد است . طرطری .|| اَمنه ، به معنی پشته ٔ هیزم و شاید یکی از دو کلمه ٔ آمنه و آمه بدین معنی...
-
رایعة
لغتنامه دهخدا
رایعة. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) موضعی در مکه که گویند قبر آمنه مادر حضرت رسول (ص ) در آنجاست . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب بن هاشم الهاشمی القرشی ملقب به الذبیح پدر رسول (ص ) است . به سال 81 قبل از هجرت مدینه متولد شد و به سال 53 قبل از هجرت درگذشت . وی کوچکترین پسران عبدالمطلب بود پدرش نذر کرد که هرگاه خدا ده فرزند به او عطا ...
-
ابواء
لغتنامه دهخدا
ابواء.[ اَب ْ ] (اِخ ) نام قریه ای نزدیک ودّان از اعمال فرع از مدینه و گور آمنه بنت وهب مادر رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله بدانجاست . و مولد امام محمد باقر نیز همانجا بوده است . و از آنجا تا جحفه 23 میل است و نیز گفته اند کوهی است بسوی راست اره و صعید از...
-
مطمئنة
لغتنامه دهخدا
مطمئنة. [ م ُ م َ ءِن ن َ ] (ع ص )آرمیده . (از تفسیر ابوالفتوح ج 6 ص 244) : و ضرب اﷲ مثلاً قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها رزقها رغداً من کل مکان فکفرت بانعم اﷲ... (قرآن 112/16).- نفس مطمئنة ؛ نفس آرام یافته : یا ایتها النفس المطمئنة. (قرآن 27/89).شد ن...
-
باردار شدن
لغتنامه دهخدا
باردار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حامله شدن . بچه در شکم داشتن . دارای جنین شدن . آبستن شدن . بار گرفتن . حمل گرفتن . باردار گشتن . و رجوع به باردار گشتن شود : و چنین گویند که چون آمنه باردار شد آوازی شنید. (قصص الانبیاء ص 214).اکنون که باد و باغ زن...
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) نام پسر کلاب که پدر قبیله ای است از قریش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام پدر گروهی از قریش . (ناظم الاطباء). نام قبیله ای از قریش . (غیاث ). ابوعبید و دیگران گویند: قبیله ای از بنی کلاب بن مره و آنان بنوزهرةبن کلاب بن مره اند ...
-
نرمک
لغتنامه دهخدا
نرمک . [ ن َ م َ ] (ص مصغر) مصغر نرم . (ناظم الاطباء). رجوع به نرم شود. || (اِ) نرمه ٔ آرد. (یادداشت مؤلف ). || (ق ) آهسته . به نرمی . به آهستگی . یواش . یواشکی . به ملایمت : بگفت این و بگذشت و اندر گذشتن همی گفت نرمک به زیر لب اندر. فرخی .نرمک از گ...
-
ابوکبشه
لغتنامه دهخدا
ابوکبشه . [ اَ ک َ ش َ ] (اِخ ) وجز یا جزء . مردی به روزگار جاهلیت از بنی خزاعه ، پدر قبله و قبله مادر وهب و وهب پدر آمنه مادر رسول صلوات اﷲ علیه . او از عبادت ارباب کثیره ٔ عرب سر باز زد و به پرستش شعری العبور یعنی بنوعی از یگانه پرستی بسنده کرد وآن...
-
ام ایمن
لغتنامه دهخدا
ام ایمن . [ اُ م م ِ اَ م َ ] (اِخ ) (برکه ) دختر ثعلبةبن عمربن حصن بن مالک . دایه ٔ حضرت رسول اکرم و در شمار زنان صحابه و در اصل کنیزکی حبشی و مملوک عبداﷲبن عبدالمطلب و یا آمنه بنت وهب بود و به ارث به محمد (ص ) رسید. پیغمبر اسلام رابدو محبتی وافر بو...