کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَسْمَائِهِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَسْمَائِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
اسمهايش ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اش...
-
جستوجو در متن
-
ذوالعرش
لغتنامه دهخدا
ذوالعرش . [ ذُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) خداوند تخت . یکی از اسماء صفات الهی تقدست اسمائه .
-
ذوالعلی
لغتنامه دهخدا
ذوالعلی . [ ذُل ْ ع ُ لا ] (ع ص مرکب ) خداوند رفعت و بلندی و علوّ. || (اِخ )نامی از نامهای صفات خداوند متعال ، تقدست اسمائه .
-
متین
لغتنامه دهخدا
متین . [ م َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء). من اسمائه تعالی . (از محیطالمحیط). از نامهای خداوند تبارک و تعالی . (ناظم الاطباء).
-
ذوالفضل العظیم
لغتنامه دهخدا
ذوالفضل العظیم . [ ذُل ْ ف َ لِل ْ ع َ ] (ع ص مرکب )خداوند فضل بزرگ . (دهار). || (اِخ ) نامی از نامها و صفات باری تعالی شأنه و تقدست اسمائه .
-
ذوالطول والمن
لغتنامه دهخدا
ذوالطول والمن . [ ذُطْ طَ ل ِ وَل ْ م َن ن ] (ع ص مرکب ) خداوند افزون کردن نعمت و خداوند منّتهای بسیار. || (اِخ ) نامی از نامهای صفات خدای تعالی تقدست اسمائه : جمال ملکت ایران و توران مبارک سایه ٔ ذوالطول و المن .منوچهری .
-
ضنائن
لغتنامه دهخدا
ضنائن . [ ض َ ءِ ] (ع اِ) ضنائن اﷲ؛ خاصان ِ خلق او. و فی الحدیث : ان ﷲ تعالی ضنائن من خلقه یحییهم فی عافیة و یمیتهم فی عافیة. (منتهی الارب ).صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضنائن عبارتست از مخصوصان بارگاه حق عزّاسمه و آنان کسانی هستند که او - تقدست ا...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ](اِخ ) ریّاشی . عباس بن فرج مولی محمدبن سلیمان هاشی .یکی از بزرگان نحات و اهل لغت و راویه ٔ شعر. نسبت وی به ریاش نامی است که پدر ابوالفضل نزد وی بود. ریاشی در لغت تلمیذ اصمعی بود و کتب اصمعی و ابی زید را از برداشت و از مازن...
-
ذوالجلال
لغتنامه دهخدا
ذوالجلال . [ ذُل ْ ج َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب بزرگی . صاحب بزرگواری . خداوند بزرگواری و بزرگوار کردن . (قاضی خان بدرمحمد دهار). خداوند بزرگواری . دستوراللغه ٔ ادیب نطنزی . و آن یکی از اسماء صفات خدای تعالی تقدست اسمائه است : خدایگان خراسان و آف...
-
ذوالمنن
لغتنامه دهخدا
ذوالمنن . [ ذُل ْ م ِ ن َ ] (ع ص مرکب ) صاحب منتها. صاحب عطاها. صاحب احسانها. || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی ، تقدست اسمائه : ای اختیار کرده ٔ سلطان روزگارلابلکه اختیارخداوند ذوالمنن . فرخی .درخورآن فضل که خواهی ترادولت و اقبال دهد ذوالمنن . فرخ...
-
محاضرة
لغتنامه دهخدا
محاضرة. [ م ُ ض َ رَ ] (ع مص ) حِضار. سؤال و جواب کردن با هم . (منتهی الارب ). مکالمه . با هم گفتگو کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجادله و جواب و سؤال کردن . (از ناظم الاطباء). || زانو بزانوی کسی در نزد سلطان نشستن . (منتهی الارب ) (از ناظم ا...
-
جمال
لغتنامه دهخدا
جمال . [ ج َ ] (ع مص ) خوب صورت و نیکوسیرت گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زیبا بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) نیکویی . (مهذب الاسماء). زیب . زیبایی . (نصاب ). خوبی صورت و سیرت . (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون از منتخب ). خوش صو...
-
ضیاء
لغتنامه دهخدا
ضیاء. (ع اِ) ضِواء. (منتهی الارب ). روشنی . روشنائی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). سو. سنا. تاب (در مهتاب ، چنانکه نور شید است در خورشید). روشنائی ذاتی ، چنانکه روشنی خورشید و خلاف روشنی و فروغ مکتسب و عارضی چون نور ماه و آینه که در آن عکس و پرتو ر...
-
آک
لغتنامه دهخدا
آک . (اِ) بعض فرهنگ نویسان ما این صورت را آورده و بدان معنی آسیب ، آفت ، عاهت ، عیب ، عار و آهو و زشتی داده اند. و در کلمه ٔ ده آک ، صورتی از ضحّاک نیز می آورند که چون ضحّاک صاحب ده عیب : زشتی ، کوتاهی ، بیدادگری ، بیشرمی ، بسیارخواری ، بدزبانی ، درو...