کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَخْذَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صوی
لغتنامه دهخدا
صوی . [ ص ُ وا ] (ع اِ) اطراف . اخذه بصواه ؛ یعنی گرفت او را بهمه ٔ اطراف وی . (منتهی الارب ).
-
غشمیر
لغتنامه دهخدا
غشمیر. [ غ ِ ] (ع اِمص ) سختی ، یقال : اخذه بالغشمیر؛ ای بالشدة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شدت . (اقرب الموارد).
-
قلیلة
لغتنامه دهخدا
قلیلة. [ ق ِل ْ لی ل َ ] (ع اِ) همه و جمله . اخذه بقلیلته ؛ ای بجملته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اقلیلی
لغتنامه دهخدا
اقلیلی . [ اِ لی لا ] (ع اِ) همه : اخذه باقلیلاه . (منتهی الارب ). همگی . بالتمام . جمهور. (ناظم الاطباء).
-
حزامیر
لغتنامه دهخدا
حزامیر. [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حذمور: اخذه بحزامیره ؛ گرفت تمام آن را. (منتهی الارب ). رجوع به حذافیر شود.
-
حزمور
لغتنامه دهخدا
حزمور. [ ح ُ ] (ع اِ) حزامیر: اخذه بحزموره و بحزامیره ؛ گرفت تمام آنرا. (منتهی الارب ). رجوع به حزامیر شود.
-
زوبر
لغتنامه دهخدا
زوبر. [ زَ ب َ ] (ع اِ) همه . کل و مجموع . (ناظم الاطباء): اخذه بزوبره ؛ گرفت همه ٔ آن را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد آرد: اخذه بزنوبره ، بالنون لا بالباء؛ ای اجمع. و در منتهی الارب ذیل «زب ر» آرد: اخذه بزبوبره ...
-
زأبج
لغتنامه دهخدا
زأبج . [ زَءْ ب َ ] (ع اِ) اخذه بزأبجه ؛ گرفت آن را همه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج العروس ). به معنی همه و تمام : و اخذه بزأبجه ؛ گرفت آن را همه . (آنندراج ). ابن الاعرابی گوید: همزه ٔ آن غیر اصلی است و گویا به همین جهت جوهری آنرا نیاورد...
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زَ ب َ ] (ع اِ) همه : اخذه بزبره ؛ یعنی گرفت او را همه . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (متن اللغه )(محیط المحیط). اخذه بزبره ؛ ای باسره . (البستان ).- زبر الجبل ؛ برآمدگی در طرف بالای کوه . حید. (تاج العروس ). و رجوع به حید ش...
-
اصلة
لغتنامه دهخدا
اصلة. [ اَ ل َ ] (ع اِ) کل ّ. همه ، گویند: اخذه بأصلته ؛ ای کله بأصله و اصلتک ؛ ای جمیع مالک . (از قطر المحیط). و ناظم الاطباء ذیل اصله آرد: اصل ، یقال : اخذه بأصلته ؛ گرفت آنرا با اصل آن یعنی همه ٔ آنرا. و صحیح ضبط قطر المحیط است .
-
نعث
لغتنامه دهخدا
نعث . [ ن َ ] (ع مص ) گرفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). گرفتن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد): نعثه ؛ اخذه و تناوله . (متن اللغة).
-
نوام
لغتنامه دهخدا
نوام . [ ن ُ ] (ع اِ) خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوم . (اقرب الموارد): اخذه نوام ؛ خواب گرفتش . (منتهی الارب ).
-
حذیا
لغتنامه دهخدا
حذیا. [ ح ُ ذَی ْ یا ] (ع اِ) مژدگانی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || برابر. مقابل : هو حذیاک . || اخذه بین الحذیا و الخلسة؛ ای بین الهبة و الاستلاب . (منتهی الارب ).
-
سنایة
لغتنامه دهخدا
سنایة. [ س ِ ی َ ] (ع اِ) همه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال : اخذه بسنایته ؛ گرفت همه ٔ آنرا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
قاف الرقبه
لغتنامه دهخدا
قاف الرقبه . [ فُرْ رَ ق َ ب َ ](ع اِ مرکب ) پوست گردن . (ناظم الاطباء): اخذه بقاف رقبته ؛ او را گرفت به پوست گردن وی . (ناظم الاطباء).