زوبر. [ زَ ب َ ] (ع اِ) همه . کل و مجموع . (ناظم الاطباء): اخذه بزوبره ؛ گرفت همه ٔ آن را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد آرد: اخذه بزنوبره ، بالنون لا بالباء؛ ای اجمع. و در منتهی الارب ذیل «زب ر» آرد: اخذه بزبوبره ؛ گرفت آن را همه . و رجوع به زنوبر شود. || داهیة. (اقرب الموارد): رجع بزوبره ؛ یعنی به چیزی نرسید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زمانی که خائب و بی نصیب بازگردد. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.