کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَبَوْاْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَبَوْاْ
فرهنگ واژگان قرآن
ابا کردند
-
واژههای مشابه
-
oboe
اُبوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] سازی از گونۀ سُرناها
-
جستوجو در متن
-
hydrosols
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیدروستول ها، ابوا، هیدروسل
-
ربا
لغتنامه دهخدا
ربا. [ رُ ] (اِخ ) جایگاهی است در بین «ابوا» و «سقیا» ازراه «جاده » میان مکه و مدینه . (از معجم البلدان ).
-
ابواء
لغتنامه دهخدا
ابواء.[ اَب ْ ] (اِخ ) نام قریه ای نزدیک ودّان از اعمال فرع از مدینه و گور آمنه بنت وهب مادر رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله بدانجاست . و مولد امام محمد باقر نیز همانجا بوده است . و از آنجا تا جحفه 23 میل است و نیز گفته اند کوهی است بسوی راست اره و صعید از...
-
تبلیح
لغتنامه دهخدا
تبلیح . [ ت َ] (ع مص ) بماندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). عاجز و درمانده شدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درمانده و مانده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مانده شدن . (آنندراج ): استنفرتهم فبلحوا علی ؛ ای اَبوا کأنهم اعیوا عن الخ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ضرار، و بقولی حارث بن ابی ضرار، الخزاعی . ابن عبدالبر، میان این حارث و حارث پدرجویریة فرق گذاشته است ، و ابن فتحون ، و جز او نیز جزم کرده اند که حارث غیر از پدر جویریة است . ابن حجر گوید برای آنچه گفته اند دلیلی نیاورده اند، ...
-
فوسیون
لغتنامه دهخدا
فوسیون . [ ف ُ یُن ْ ] (اِخ ) از سرداران و خطبای بزرگ آتن بود که در حدود سال 400 ق . م . تولد یافت و در 317 ق . م . درگذشت . فوسیون در فلسفه و علوم شاگرد افلاطون و در سیاست پیرو آریستیدس بود و در جنگ مقدونیه آتنیان را نصیحت میکرد که با فیلپوس صلح کنن...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی شمر، جبلةبن الحارث الرابعبن حجر، معروف بحارث غسانی ، ملقب به اعرج و چون مادر او جفنی بود او را حارث جفنی و حارث پنجم نیز گویند، از پادشاهان مشهور غسان است و او را در عرب عراق و حجاز وقایع مشهور است . وی پدر حلیمه ای است ک...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ایام سلطنت نادرشاه در دارالسلطنه ٔ هرات متوطن و [زمان خان ] رئیس قوم خود بود. در ایام تسلط ...